امروزه وابستگی به مواد در میان فراگیرترین بحران های اجتماعی و سلامتی قرار گرفته و موج تخریب کننده آن بر کلیه زمینه های اجتماعی،
اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روانی و تربیتی اثر گذاشته است.اعتیاد بعد از بحران هسته ای، جمعیت و محیط زیست چهارمین بحران بشریت است که میلیون ها نفر را به صورت مستقیم در جهان گرفتار کرده است. در ایران نیز اعتیاد در سال های اخیر روند روبه رشدی داشته است. اعتیاد در عصر حاضر پس از فقر و بیکاری سومین آسیب اجتماعی ایران است.
اعتیاد از واژه لاتین addictus به معانی ترک کردن، علاقمند بودن به چیزی یا کسی، اختصاص دادن به، تسلیم شدن آمده است (کامنسکی، 2004 ).
دانشمندان رشته های گوناگون علمی در توجیه علل پدیده اعتیاد نظرها و دیدگاه های مختلفی دارند، مثلا دانشمندان علوم اجتماعی و جامعه شناسان در توجیه علل اعتیاد بیشتر به عوامل محیطی-اجتماعی و فرهنگی مانند:فقر، بیسوادی، بیکاری و … توجه دارند. دانشمندان علوم زیست شناسی و فیزیولوژیست ها در توجیه علل اعتیاد به عوامل بدنی و زیستی و گیرنده های موجود در مغز انسان بیشتر توجه می کنند.
در مورد مسئله اعتیاد دانشمندان روانشناسی نیز نظریه های گوناگونی دارند. با توجه به اینکه در طبقه بندی های اختلالات روانی، اعتیاد به مواد مخدر نیز جزء اختلالات روانی محسوب گردیده و نظریه های متفاوتی در مورد اعتیاد ابراز گردیده است. در مورد علل اختلالات روانی و شیوه های درمان آن ها در مشاوره و رواندرمانی دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. یکی از این دیدگاه های مشاوره و روان درمانی که در مورد بیشتر اختلالات روانی و نیز اعتیاد نظریه هایی را ارائه نموده است، نظریه عقلانی-عاطفی آلبرت الیسمی باشد. الیس معتقد است که توسل به باور های غیر منطقی به اضطراب و ناراحتی روانی منجر می شود، در نگرش و برداشت های خویش شدیدا بر اجبار، الزام، و وظیفه تاکید دارد و خود را بی نهایت به واقع امر خاصی مقید می کند. بنابراین اگر فرد خود را از این قید ها برهاند به احتمال قوی جهت سلامت نقش و رشد شخصیت حرکت خواهد کرد (امین خوئی، 1377 ).
الیس (1995) در مورد مشکلات رفتاری و روانی معتقد است که بسیاری از ناراحتی های مردم و زندگی عاطفی نامنظم آنها ریشه در انواع عقاید غیر منطقی و غیر واقعی در مورد خود و جهان پیرامون آنها دارد. از نظر او مشکلات روانی نتیجه شناخت های نادرست افراد است چرا که عواطف محصول شناخت است و پیامد های فراوانی که از تفکرات غیر منطقی ناشی می شوند علل اساسی مهمترین اختلال های هیجانی به شمار می روند.
یافته های هایرشو همکاران (2003) نشان می دهد افرادی که باورهای غیر منطقی دارند اضطراب و عملکرد اجتماعی ضعیفی دارند. از نظر الیس (2001) ما گرایش نیرومندی داریم به اینکه با درونی کردن عقاید خودشکن، خود را از لحاظ هیجانی ناراحت کنیم و به همین دلیل است که دستیابی به سلامت روان و حفظ کردن آن واقعا دشوار است. مطالعات نشان می دهند که باورهای منطقی و غیر منطقی عملکرد ادراکی فرد را متاثر می کنند. ادراک افرادی با باورهای منطقی در مقایسه با افرادی با باورهای غیر منطقی اثربخش تر و کاربردی تر است (بوند، دریدن و بریسکو، 1999،مک اینس، 2004)
بررسی ها متعدد ارتباط بین نگرش مثبت به مواد و مصرف آن را به تایید رسانده اند. برای مثال پژوهش های (هاکینز، کاتالانو و مایلر نشان داده که میان شروع مصرف مواد و نگرش ها و باورهای نوجوان درباره مواد ارتباط وجود دارد. به واقع نگرش های مثبت درباره مصرف مواد تسهیل کننده زمان شروع مصرف مواد هستند.
انواع باورهای غیر منطقی که منجر به اختلالات عاطفی می گردند عبارتند از:
- باور ضرورت تاثیر و حمایت از جانب دیگران
- باور انتظار بیش از حد از خود
- باور تمایل به سرزنش
- باور واکنش به ناکامی
- باور بی مسئولیتی عاطفی
- باور نگرانی بیش از اندازه توام با اضطراب
- باور اجتناب از مشکلات
- باور وابستگی به دیگران
باور درماندگی نسبت به تغییر
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
- باور کمال گرایی
در طول چند دهه گذشته فعالیت های مرتبط با کاهش سوء مصرف مواد مخدر، از نگاه صرف به عوامل خطرزا به سوی عوامل محافظت کننده تغییر جهت داده است. از سوی دیگر در طول دودهه گذشته مفهوم تاب آوری در حوزه روانشناسی تحولی توجهی روز افزون کسب کرده است (سی چتی و همکاران1993).
امروزه انتقالی از دیدگاه های خطر نگر به سمت دیدگاه تاب آوری در حوزه پژوهشی و بالینی صورت گرفته است. در این دیدگاه جدید به جای کاهش عوامل خطر بر تقویت عوامل تاب آوری در جامعه پر خطر و نیز سالم تاکید می شود.
در حال حاضر پیش گیری و در مان مشکلات روانی و سوء مصرف مواد، در درجه نخست به اجتناب یا غلبه بر رفتارها و شرایط منفی استوار است. در حالیکه چنانچه ویژگی های تاب آوری بتواند آموخته شود و در دسترس دیگران قرار گیرد، پیشگیری و درمان بعد دومی می یابد که شامل ایجاد ویژگی های مثبت و توانمندی ها در افراد است (کرد میرزا، 1388).
تحقیقاتی که توسط کاروالو و همکاران (2006) انجام گرفته نشان داده که افرادی که دارای سطح بالایی از تاب آوری هستند نسبت به افرادی که تاب آوری پایینی دارند کمتر فرسوده می شوند. این افراد همچنین جهت حل مشکلات خود کمترین گرایش را به سمت سوء مصرف مواد مخدر دارند و چنانچه به هر دلیلی دچار سوء مصرف مواد شوند زودتر و آسانتر به درمان آن روی می آورند و بعد از ترک مواد نیز بیشتر به نشانه های بهبودی متعهد می مانند. تاب آوری دارای ابعادی شامل خود کارامدی، تطابق پذیری، سرسختی، توانایی حل مسئله، جهت گیری هدف، تحمل آشفتگی، حمایت اجتماعی قوی، امید و خوش بینمی باشد (توماک، 2011).
عوامل بیشماری از جمله انواع استرس های اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی در زمینه سازی و بروز اعتیاد نقش دارند. استرس یا فشار روانی یکی از جدیدترین مسائل بشر از دیرباز تاکنون است. استرس می تواند اثرات منفی شدیدی بر سلامتی افراد داشته باشد. پژوهش های زیادی نشان داده اند که افراد سوء مصرف کننده ای که دچار مشکلات روانشناختی مثل استرس، اضطراب و افسردگی می شوند، برای تسکین حالات هیجانی آزارنده از مواد استفاده می کنند ( سینها، 2001). زندگی افراد دچار سوء مصرف مواد پر از استرس های گوناگون است. این افراد ممکن است روزانه با دهها مورد استرس برخورد داشته باشند، آنچه اهمیت دارد نوع مقابله نمودن با این استرس هاست.
روش های مختلفی برای مقابله با استرس وجود دارد از جمله مدل لازاروس و همکاران، مایکنبام، کرونیو … یکی دیگر از روش های مدیریت استرس، مدل مک نامارا می باشد که در سال 2005 برای کمک به نوجوانان طراحی شد. در این روش مک نامارا توصیه ها، اطلاعات و تکنیک های روانشناختی و جسمانی را برای مقابله با استرس، مهارت های مطالعه، مدیریت زمان، مهارت های ارتباطی و مقابله با افسردگی و اضطراب و بهبود بخش اعتماد به نفس ارائه می دهد (مک نامارا، 2005).
تاب آوری همچنین با مصرف مواد و نگرش به آن ارتباط دارد. گلداشتاین ،فولکنر، ووکراله پژوهشی درباره ارتباط تاب آوری درونی با مصرف سیگار، الکل و نشانه های افسردگی بر روی تعدادی نوجوان انجام دادند، یافته های پژوهشی مذکور نشان داد که تاب آوری درونی با مصرف سیگار سال گذشته و وابستگی نیکوتینی به طور منفی همبسته بود.
فرض اساسی در درمانهای شناختی-رفتاری در اعتیاد این است که سوء مصرف مواد در واقع ناشی از مشکلات مختلف در زندگی فرد و عدم توانایی او در برخورد صحیح با آنهاست. بنابراین مداخلات موثر در درمان سوء مصرف مواد به جای تمرکز بر عمل سوء مصرف به تنهایی، میبایست به طیف گسترده ای از رفتارهای دیگر نیز توجه نماید (اختیاری، 1388). از آنجا که مهارت مقابله با استرس قابل آموزش است، در درمان شناختی-رفتاری به این فرض نظریه یادگیری اجتماعی تاکید می شود که افراد معتاد، نیازمند فراگیری مهارتهای انطباقی و جایگزینی روشهای ناسازگارانه مقابله با استرس و جستجوی لذت هستند (رهسنوف، مارتین و مونتی،2005).
تکنیک های مدیریت استرس و تمرین آرمیدگی می توانند از طریق کاهش سطح استرس فرد به کاهش تاثیر استرسها کمک کنند. مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر آن است تا حس کنترل، خودکارامدی، عزت نفس، مقابله کارامد و حمایت اجتماعی را در فرد استرسی افزایش دهد. این تغییرات حالات خلقی منفی و انزوای اجتماعی را کاهش می دهد و کیفیت زندگی را ارتقاء می بخشد (آنتونیو همکاران، ترجمه آل محمد و همکاران، 1388). برنامه درمانی مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری ترکیبی از تکنیک های آرمیدگی و تکنیک های شناختی-رفتاری است. این برنامه شامل ترکیبی از انواع گوناگون آرمیدگی (برنشتاین و برکووک، 1973)، تصویر سازی و دیگر تکنیک های کاهش اضطراب را با دیگر رویکرد های شناختی- رفتاری معمول، مانند بازسازی شناختی (بک وامری، 1979)، آموزش مقابله ای موثر (فولکمنو دیگران، 1991)، آموزش ابرازگری و مدیریت خشم (ایرونسونو دیگران، 1989) است. این تکنیک ها همگی در یک برنامه گروهی که شامل 10 مبحث هفتگی است گرد آمده اند، همچنین در این برنامه برخی از استرس زاهای موقتی زندگی بیماران به منظور کاربرد این تکنیک های مدیریت استرس مطرح شده است ( آنتونی و همکاران، 2007؛ ترجمه آل محمد و همکاران، 1388).
2-1) بیان مسئله
درباره نقش استرس در شروع، تداوم و عود اعتیاد پس از درمان توافق بر این نکته است که فشار روانی خودبه خود سبب ساز نمی باشد، بلکه عاملی در این میانه نقش واسطه را بازی می کند و آن فقدان مهارت های مقابله ای است ( شعاع کاظمی، 1387).
در این پژوهش از برنامه ای که شامل تکنیک های مدیریت استرس به شیوه شناختی_رفتاری همراه با تعداد قابل توجهی از روش های آرمیدگی است در جهت کمک به افراد وابسته به مواد در نشان دادن واکنش مناسب نسبت به استرس ها، ارتقاء تاب آوری و کاهش باورهای غیر منطقی استفاده خواهد شد.
با توجه به مطالب ذکر شده در بالا و همچنین کمبود منابع پژوهشی در زمینه مداخلات روان درمانی مرتبط با وابستگی به مواد، سوالی که پژوهشگر در این پژوهش دنبال می کند این است که آیا برنامه مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری باعث پایین آمدن میزان باورهای غیر منطقی و یا باعث بالا رفتن میزان تاب آوری در معتادان به مواد مخدر می شود یا خیر؟
3-1) اهمیت و ضرورت پژوهش
اعتیاد به مواد مخدر، علاوه بر زیان های جدی و خطرناک جسمی از قبیل ابتلا به بیماریهای عفونی واگیر دار همچون ایدز، هپاتیت و سل ، عوارض و مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی از قبیل افزایش جرم های مرتبط با مواد مخدر همچون جنایت، سرقت، فقر، تکدی گری و هدر رفتن سرمایه های کلان انسانی و مادی کشور را به دنبال داشته است (بنتین، سولویک و سورسون، 1393، به نقل از میرزازاده، حق دوست و دوست محمدی، 1385).
در کشور ما اعتیاد به مواد مخدر، این سرطان اجتماعی، طی دهه اخیر یکی از مهمترین بحران های بهداشتی و اجتماعی بوده است، متاسفانه بالاترین شیوع اعتیاد با 8/2 درصد متعلق به کشور ایران می باشد؛ این در حالی است که میانگین شیوع اعتیاد در دنیا 4/. است و این میزان در اروپا 70/. درصد است (سازمان سلامت و خدمات انسانی،2011).
طیف کامل روش های رواندرمانی برای درمان اختلالات وابستگی به مواد به کار رفته است، رواندرمانی فردی، رفتاردرمانی، درمان شناختی رفتاری، رواندرمانی خانوادگی و گروه های حمایتی نظیر NA و آموزش مهارت های اجتماعی که مهارت های اندکی برای زندگی در جامعه دارند، برای در مان این افراد به کار گرفته شده است (عزیزی، 1389). همچنین جهت افزایش تاب آوری افراد وابسته به مواد نیز کارهای متعددی صورت گرفته است.
اگرچه تاب آوری تا حدی نوعی ویژگی شخصی و تا حدود دیگری نیز نتیجه تجربه های محیطی افراد است، ولی انسان ها قربانی محیط و وراثت خود نیستند ومی توان واکنش افراد را در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواریها تغییر داد، به طوری که بتوانند بر مشکلات و تاثیرات منفی محیط غلبه کنند (کاوه و همکاران، 1390).
استرس می تواند اثرات منفی شدیدی بر سلامتی افراد داشته باشد. استرس با جزء جزء زندگی بشر امروز عجین شده است و در تعیین سلامت و بیماری انسان اهمیت بسیار دارد (شیرازی، 1378).