امروزه در تعیین اهداف تربیتی و فرایند آموزش،رویکرد های جدیدی مطرح شده است،یکی از بارزترین رویکردها توجه به تفکر است، صاحبنظران معتقدند که نخستین هدف تعلیم و تربیت بایستی پرورش انسان های صاحب اندیشه و دارای ذهن کاوشگر باشد، رشد و پرورش مهارت های فکری دانش آموزان همواره در آموزش مساله مهمی بوده است به نحوی که متخصصان امور تربیتی بشدت از ناتوانی دانش آموزان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده اند(شعبانی،1388، ص19).تفکر انتقادی، تفکری مستدل ومنطقی است که به منظور بررسی و تجدید نظر عقاید، نظرات، اعمال و تصمیم گیری درباره آنها بر مبنای دلایل و شواهد مؤید آنها و نتایج درست و منطقی که پیامد آنهاست(هاشمیان نژاد،1380، ص27).
یکی از مهمترین چالشهای آموزش و پرورش قرن بیست و یکم، چگونگی تربیت فراگیرانی است که از آمادگی لازم برای رویارویی با جامعه در حال تغییر و پیچیدگیهای عصر انفجار اطلاعات برخوردار باشند. پیشرفتهای گسترده علمی و فناوری همراه با منسوخ شدن سریع یافتهها و اطلاعات قبلی مستلزم نوعی تعلیم و تربیت است که در آن دانشآموزان به طور مداوم درگیر فرایند یادگیری و حلمسئله باشند و از رویارویی با چالشها لذت ببرند. برخی تحقیقات اخیر نشان میدهند که یافتهها و حاصل پژوهشها در عرض کمتر از چندسال از درجه اعتبار ساقط میشوند و کهنه خواهند شد (به نقل از مهرمحمدی، 1389(در این صورت، چگونه میتوان زمینههای لازم شناختی و انگیزشی لازم را در دانشآموزان ایجاد کرد تا به صورت خودانگیخته به تجربه بپردازند و به این تجارب از راه تحلیل و تعمق معنا بخشند. یکی از مهمترین راههای دستیابی به اهداف فوق، ترویج اندیشیدن و اندیشهورزی در مدارس و مراکز آموزشی است.
اندیشهپروری را با واژههایی نظیر «تفکر انعکاسی » بیان میکنند. این واژه مبین نقش فعال و درگیری مداوم دانشآموزان در فرایند یادگیری و یاددهی است . دیویی (1993) تفکر انعکاسی را توجه دقیق، فعالانه، و مستمر به اطلاعات و زمینههای حمایتکننده از آن و درنظر گرفتن نتایج و تبعات آن اطلاعات میداند. یادگیرندگان با استفاده از مشارکت فعالانه در این نوع ار تفکر یعنی تفکر انعکاسی است که میتوانند نسبت به یادگیری خودآگاه باشند و آن را کنترل کنند. به طور کلی، منظور از تفکر انعکاسی آن است که دانشآموز با دقت و اندیشه لازم برآوردی از دانستهها و عدم دانستههای خود ارائه دهد. از این طریق میتواند برآورد کند که چه چیزی میداند، چه چیز باید بداند، و چگونه فاصله بین این دو وضعیت را تکمیل نماید.
کوان (1998) معتقد است که دانشآموزان در هنگام تفکر انعکاسی درگیر یک مسئله یا رویداد میشوند و این درگیری معمولا به شکل درگیری نزدیک و تنگاتنگ در فرایند یادگیری است و شاخصی از میزان یادگیری فرد به حساب میآید. در این معنا، فرد یادگیرنده در موقع اندیشیدن به یک مطلب به جزئیات محرک توجه میکند. در تفکر انعکاسی از فرایندهای ذهنی سطح بالا که فراتر از تفکر صرف و یادآوری مطلق اطلاعات است استفاده میشود. تفکر انعکاسی نقش زیادی در یادگیری و بهخصوص یادگیری از راه حلمسئله دارد. تحریک تفکر انعکاسی انتقال یادگیری را تسهیل مینماید و با تقویت این نوع تفکر به دانشآموز کمک میشود تا از آموختههای خود در موقعیتهای جدید و پیچیده استفاده کند. ارتباط بین مطالب یادگیری جدید و آموختههای قبلی، اندیشیدن به امور انتزاعی و سطح بالا، استفاده از راهبردهای خاص یادگیری، درک تفکر شخصی و راهبردهای یادگیری و پرداختن به یادگیری از راه حلمسئله از جمله پیامدهای مثبت ترویج تفکر انعکاسی است.
رابطه یادگیری مسئله محور و تفکر انعکاسی را میتوان بدین گونه مطرح کرد که هرگاه دانشآموز با مسئلهای مواجه میشود، تفکر انعکاسی به او کمک میکند تا نسبت به پیشرفت یادگیری خود آگاهتر شود، راهبردهای مناسب برای حلمسئله را انتخاب کند، و مشخص کند که از چه راهی میتواند اطلاعات لازم را برای حل مسئله جمعآوری کند. (مون ، 2009).
شناسایی مفهوم انگیزش و آگاهی از انگیزه های مختلف و تأثیر آنها بر فرایند یادگیری دانش آموزان به معلم کمک می کند تا در طرح و اجرای برنامه های آموزشی خود روشهای بهتری را به کار بندد. اصطلاح انگیزش را می توان به نوان عامل نیرو دهنده،هدایت کننده و نگهدارنده رفتار تعریف کرد(سیف،1388).انگیزش از مهم ترین عناصر یادگیری در هر نوع محیط آموزشی است که حیطه وسیعی ار در آموزش وپرورش در برگرفته است.به طور کلی، انگیزش سطح انرژی و فعالیت افراد را افزایش می دهد؛آنها را به طرف اهداف خاصی جهت داده و فعالیت های ویژه ای را موجب می شود(مصطفایی،1385).انگیزش مانند آمادگی ذهنی یا رفتارهای ورودی یک پیش نیاز یادگیری به حساب می آید و تأثبر آن بر یادگیری کاملا آشکار است.یکی از سازه هایی که روانشناسان برای تبیین پیشرفت افراد از آن استفاده کرده اند، انگیزه پیشرفت است.گیج و برلاینر(1992) انگیزه و پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه به موفقیت در یک زمینه فعالیت خاص تعریف کرده اند. طبق پژوهش های انجام شده، افراد دارای انگیزه پیشرفت زیاد در انجام کارها و از جمله یادگیری بر افرادی که از این انگیزه بی بهره اند پیشی می گیرند(گلستانی هاشمی،1390)
دوره متوسطه یکی از دوره های حساس تحصیلی است که درآن« دانش آموزان، به دلیل پشت سر گذاشتن دوران بلوغ، از نظر ماهیت و نوع تفکر دچار تحولات اساسی می شوند و به تفکر انتزاعی دست می یابند، به علاوه زمینه لازم برای کسب مهارت های انتقادی بیش از دوره های قبلی برایشان فراهم می آید. بنابراین برنامه های درسی این دوره باید به نحو شایسته ای روحیه تحقیق، خلاقیت و نقادی در تحلیل موضوعات و مسائل اجتماعی را در آنها پرورش دهد(یعقوبی و معروفی،1389،ص6).این پژوهش به دنبال این است که تأثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت های تفکر انتقادی وانگیزه پیشرفت دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی را مورد بررسی قرار دهد.
1-2بیان مساله
عصر انفجار اطلاعات و پیشرفتهای سریع فناوری و علمی بیانگر نیاز آموزش و پرورش قرن بیست و یکم به آن نوع تعلیم و تربیتی است که فراگیران را برای رویارویی با چالشهای زندگی در حال تغییر و غیرقابل پیشبینی آماده نماید. در این نوع تعلیم و تربیت، یادگیری به معنی جمعآوری اطلاعات نیست، بلکه منظور از آن شرکت فعالانه یادگیرنده در کسب تجارب و معنابخشی به آن تجارب است. در این مفهوم، اندیشه و اندیشیدن جایگاه ویژهای دارد و توأم با یادگیری و حل مسئله بهشمار میآید. تفکر انعکاسی در تعلیم و تربیت مورد نیاز قرن بیست ویکم کاربرد فراوانی دارد. تفکر انعکاسی در تقویت قوای فکری و ذهنی یادگیرندگان، دارای اهمیت است زیرا موقعیتی را برای دانشآموزان فراهم میکند تا به عقب برگردند و بر افکار خود اندیشه کند.
در روش تدریس انعکاسی، معلمان نقش فعالی در کلاس درس دارند و تکنیک ها و راهبردهای آموزشی را خودشان به وجود می آورند ویسینگر (2004 ) وموون )2009( نیز معتقدند که معلم انعکاسی ، معلمی است که عقاید و نظرات، اهداف و عواقب و پیامدهای حرفه خود را در تمام سطوح،مورد سنجش وارزیابی قرار می دهد.بنابراین معلم انعکاسی در حرفه خود با اختیار و اراده از سطح نظریه های رایج فراتر می رود، نظریاتی که از طریق برنامه های آموزش معلمان ارایه شده است، او سعی می کند که نظریات، آراء و آرمانهای خود را توسعه دهد. روش های تدریس اگر با شرایط و نیاز فراگیران و جامعه متناسب نباشد قادر نخواهد رسالت خود را انجام دهد، چرا که آموزش و پرورش با مسایل و مشکلاتی گوناگون و پرفراز و نشیب مواجه است که برای حل آن نیاز به انسان های فرهیخته و هنرمند دارد و تربیت این انسان های هنرمند و شایسته یک ضرورت قطعی و اجتناب ناپذیر است،انسان هایی که قادر باشند به جای پاک کردن صورت مسأله و طرد و حذف مشکل، روشهای حل مسأله را متناسب انتخاب کرده و بهینه نمایند.
یکی از بزرگترین معضلات آموزشی،کاهش انگیزه به تحصیل می باشد، در این میان مهمترین رسالت نظام آموزشی،آماده ساختن دانش آموزان برای کسب دانش، مهارت های شناختی و شغلی جهت ورود به اجتماع است جوانان دارای طبایع و استعدادهای گوناگون هستند لذا با این استعدادها شناخته شده و تقویت شوند، تا بدین وسیله ایجاد انگیزه به پیشرفت شود، بنابراین شناسایی عواملی که کاهنده انگیزه هستند، نقش مهمی را ایفا می کند، تربیت انسان های کارآمد در صورتی میسر است که افراد با علاقه و اشتیاق دست به انتخاب رشته بزنند و با میل و رغبت ادامه تحصیل بدهند تا به صورت افراد مفید برای اجتماع درآیند (شعبانی،1389).
واقعیت امر این است که روشهای تدریس سنتی به دلایل مختلف جوابگوی تغییرات معطوف به هدف در راستای تربیت منابع انسانی مورد نیاز جامعه امروز نیست و ضرورت دارد روش های نوین تدریس و تحول گرا جایگزین آن ها شود. آموزش و پرورش یک سویه و منفعل در دنیای امروز و آینده، ره آورد رضایت بخشی را به دنبال نخواهد داشت، به عقیده برونر نظام های آموزش و پرورش به جنبشی نیاز دارند که در آن دقیقا با الزام عمیق تری مشخص شده باشد که، به کجا می روند و در آینده به چه نوع انسان های تربیت شده ای نیاز دارند، در این صورت است که متخصصان تعلیم و تربیت می توانند چهارچوب مشخصی را برای تحول تعلیم وتربیت تعیین کنند و تمام منابع و نیروهای کارآمد و دلسوز را به کار گیرند.
یادگیری با روش تدریس تفکر انعکاسی به یک اعتبار، ایده ای قدیمی است، سال ها پیش دیویی(1993، ص90) معلمان را به سمت و سوی واکنش و عملکرد انعکاسی رهنمون ساخت و در توضیح آن نوشت که کنش انعکاسی یعنی: نگرش فعال و نقادانه به اعتقادات و باورها و بررسی پیامدهای آن ها.دیویی با این رویکرد سه ویژگی برجسته افراد و معلمان انعکاسی را که قصد آموزش به شیوه انعکاسی را دارند را برشمرد.این سه ویژگی عبارت بودند از ذهن باز،مسئولیت پذیری و سعه صدر.(مهرمحمدی،1389)
در این پژوهش سعی خواهد شد از طریق مقایسه روش تدریس سنتی با روش تدریس انعکاسی بین دانش آموزان،آثار(نتایج و پیامدهای قابل سنجش) این روش تدریس را بر مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان اندازه گیری نماییم و ثانیا اثرات این روش تدریس با شیوه یادگیری را بر نحوه نگرش آنان نسبت به ماده درسی تعلیمات اجتماعی مورد ارزیابی قرار دهیم، به عبارتی قصد داریم ببینیم آیا روش تدریس انعکاسی قادر است نسبت به روش تدریس سنتی، هم مهارت های تفکر انتقادی را در دانش آموزان ایجاد و تقویت کند و هم نحوه نگرش آنها را نسبت به درس تعلیمات اجتماعی در مقطع دوم متوسطه مثبت تر نماید؟
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
اگر قرار است دانش آموزان خوب تربیت شوند و شهروندان مفیدی در آینده باشند می بایست برای بر عهده گرفتن نقش های بزرگسالی آماده شوند و راز و رمز این آماده شدن در فعالیت انعکاسی است،که آن ها باید افرادی نقاد، برخوردار از سعه صدر و دارای بینش علمی و آزادی اندیشه باشند،برای دست یافتن به این مهم در برنامه های مدارس، به ویژه در روش های یاددهی یادگیری آموختن را از طریق تفکر انعکاسی بیاموزند.
تفکر انعکاسی نقش زیادی در یادگیری و بهخصوص یادگیری از راه حلمسئله دارد. تحریک تفکر انعکاسی انتقال یادگیری را تسهیل مینماید و با تقویت این نوع تفکر به دانشآموز کمک میشود تا از آموختههای خود در موقعیتهای جدید و پیچیده استفاده کند. ارتباط بین مطالب یادگیری جدید و آموختههای قبلی، اندیشیدن به امور انتزاعی و سطح بالا، استفاده از راهبردهای خاص یادگیری، درک تفکر شخصی و راهبردهای یادگیری و پرداختن به یادگیری از راه حل مسئله از جمله پیامدهای مثبت ترویج تفکر انعکاسی است(جی و جانسون،2002). تفکر انتقادی نیز از طریق ایجاد روابط معقول بین انسان ها، تصمیم گیری بر اساس تحلیل عناصر یک موقعیت و تفکیک عناصر مطلوب، نوید بخش یک زندگی توأم با آرامش و مهربانی خواهد بود.بنابراین می توان گفت اگر شناخت این امر مهم ناموفق باشیم، جامعه ما ودر نهایت جامعه جهانی، شکست خواهد خورد(هاشمیان نژاد،1380،ص3). آنچه به طور مشهود در تفکر انتقادی دانش آموزان اهمیت بیشتری دارد این است که افراد در ضمن فعالیت های فکری، مهارتهایی را به دست آورند که آنها را قادر به هضم دانش جدید ساخته و در ارزیابی اطلاعات فراوانی که در کار با آن رو به رو هستند یاری دهد(ماشاالهی نژاد،1390،ص804). بدیهی است نتایج حاصل از این پژوهش می تواند در جهت رشد تفکر انتقادی و انگیزه پیشرفت دانش آموزان ،ارتقای روش های تدریس معلم ها ، و در دانشگاه ها نیز مورد استفاده قرار گیرد.
1-4اهداف پژوهش
1-4-1اهداف کلی پژوهش
– بررسی تأثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی
– بررسی تأثیر روش تدریس انعکاسی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی
1-4-2اهداف جزئی پژوهش
بررسی تأثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت تفسیر دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی
بررسی تأثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت تحلیل دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرکرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی
بررسی تأثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت ارزشیابی کردن دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرکرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی
بررسی تأثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت توضیح دادن دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرکرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی
بررسی تأثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت استنباط دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرکرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی
1-5 فرضیه های پژوهش
1-5-1فرضیه های اصلی پژوهش
– روش تدریس انعکاسی بر مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی دارای تأثیر است.
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
– روش تدریس انعکاسی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی دارای تأثیر است.
1-5-2فرضیه های فرعی پژوهش
– روش تدریس انعکاسی بر مهارت تفسیر دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی دارای تأثیر است.
– روش تدریس انعکاسی بر مهارت تحلیل دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی دارای تأثیر است.
– روش تدریس انعکاسی بر ارزشیابی کردن دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی دارای تأثیر است.
– روش تدریس انعکاسی بر مهارت توضیح دادن دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی دارای تأثیر است.
– روش تدریس انعکاسی بر مهارت استنباط دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در درس تعلیمات اجتماعی دارای تأثیر است.
1-6تعریف مفاهیم و اصطلاحات پژوهش
1-6-1تعاریف نظری
تدریس انعکاسی: در تدریس انعکاسی، هرگاه دانشآموز با مسئلهای مواجه میشود، نسبت به پیشرفت یادگیری خود آگاهتر می شود، راهبردهای مناسب برای حلمسئله را انتخاب می کند، و مشخص می کند که از چه راهی میتواند اطلاعات لازم را برای حل مسئله جمعآوری کند. (مون ، 2009).
تفسیر:درک و بیان معنی و با اهمیت انبوهی از بیانات، موقعیتها، اطلاعات، وقایع و قضاوتها، قراردادها،گمان ها، قوانین، رویه ها و معیارها به کارمی رود وشامل خرده مهارتهای طبقه بندی، رمز گشایی امور و معنی کردن دقیق می باشد.
تحلیل: مشخص کردن روابط استنباطی واقعی قصد شده و میان گفته ها،سؤالات، مفهوم ها، توصیفات و یا مشکل های دیگر برای اظهار کردن گمان، قضاوت و تجارب، دلایل، اطلاعات وعقاید می باشد.
ارزشیابی کردن: تعیین و برآورد کردن اعتبار و صحت گفته ها یا دیگر اشکال بیانی که نشانگر درک وفهم تجربه، موقعیت باور واعتقاد شخصی بوده ونیز به تعیین و برآورد رابطه منطقی بین گفته ها،توضیحات، سؤالات ودیگر گونه های کلامی تأکید دارد.
استنباط : تشخیص دادن عناصر و شواهد مطمئن برای نتیجه گیری می باشد، خرده مهارتهای آن شامل پرسش کردن از وقایع،حدس زدن متناوب و ترسیم کردن نتایج می باشد.
توضیح دادن: توانایی بیان اینکه چگونه به یک قضاوت دست می یابیم وتوانایی برای ارائه یک راه متقاعد کننده نتایجی از تفکر فردی می باشد.خرده مهارتهای آن شامل قوانین روش های توجیهی، هدف داشتن با دلایل خوب و بیانیه های مفهومی از وقایع ها یا دیدگاهها و ارائه کامل و خوب مدلل شده از بحث ها برای بهترین فهم ممکن است. (فاشیون،2000،ص7)
انگیزه پیشرفت: گیج و برلاینر(1992) انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علافه به موفقیت در یک زمینه فعالیت خاص تعریف کرده اند.افراد دارای انگیزه پیشرفت زیاد در انجام کارها و از جمله یادگیری بر افرادی که از این انگیزه بی بهره اند پیشی می گیرند(گلستانی هاشمی،1390)
1-6-2تعاریف عملیاتی
تدریس انعکاسی:براساس پیشینه مرتبط با این روش تدریس، دانش آموزان در معرض آموزش آن قرار خواهند گرفت. این روش در سه مرحله توصیف، مقایسه و انتقاد انجام می گیرد .در مرحله توصیف مسأله یابی صورت می گیرد و طی آن معلم مشخص می کند که چه جنبه هایی از کلاس درس یا فعالیت های وی مورد توجه تأمل گرایانه یا انعکاسی قرار گیرد.در مرحله مقایسه، معلم درباره موضوع مورد تأمل از منظرها و چارچوب های متفاوت به تفکر می اندیشد.در مرحله مقایسه،معلم سعی می کند از نظرات و افکار دیگران معنایی به دست آورد یا چارچوب جدیدی برای ارجاع توسعه دهد.
مهارت های تفکر انتقادی:در این پژوهش شامل تفسیر، تحلیل، ارزشیابی کردن، استنباط، توضیح دادن می باشد که از طریق گویه های پرسشنامه کالیفرنیا (2000) سنجیده می شود.
تفسیر:از طریق گویه های مرتبط با آن در پرسشنامه کالیفرنیا (2000) سنجیده می شود.
تحلیل:از طریق گویه های مرتبط با آن در پرسشنامه کالیفرنیا (2000) سنجیده می شود.
ارزشیابی کردن:از طریق گویه های مرتبط با آن در پرسشنامه کالیفرنیا (2000) سنجیده می شود.
استنباط:از طریق گویه های مرتبط با آن در پرسشنامه کالیفرنیا (2000) سنجیده می شود.
توضیح دادن:از طریق گویه های مرتبط با آن در پرسشنامه کالیفرنیا(2000) سنجیده می شود.
انگیزه پیشرفت : منظور از انگیزه پیشرفت نمرات حاصل از پرسشنامه هرمنس(سال1970 ) می باشد
Scriven.& paul
Dewey
Cowan
Moon
Gage and Brliner
Weissinger
Moon
Gie & Jonson
-Interpretation
– Analysis
– Evaluation
Deduction