زمان و مکان دو بعد اصلی زندگی ما هستند. اگرچه در جهان کامپیوتری امروز مکان به تدریج ارزش و اهمیت خود را از دست میدهد، در مقابل زمان اهمیت مییابد، افزایش سرعت، میزان بازگشت و سرعت تولید و … از جمله مفاهیمی هستند که به زمان مربوط میشوند. زمان اساس فعالیت روزانه ماست از چرخه خواب – بیداری تا قدم زدن، صحبتکردن، بازیکردن، نواختن موسیقی، ورزش و … را شامل میشود. ما در این فعالیتها شرکت میکنیم و از اطلاعات زمانی در گستره وسیعی از بازه ها بهره برده و آنها را پردازش میکنیم (باهاسی و مک، 2003).
باوجوداینکه زمان یکی از اطلاعات ضروری در زندگی روزانه ماست اما هنوز به طور کامل نمیدانیم که اطلاعات زمانی چطور رمزگشایی میشوند. گیبسون (1975) اظهار داشته است که “رویدادها قابل درک هستند، نه زمان”. از نظر میکن (1990) زمان یک پدیدهای است که از تجربه هشیار به وجود میآید. پژوهش حاضر، در جهت ارتقای دانش درباره چگونگی رمزگشایی اطلاعات زمانی و درک زمان در کودکان انجام گرفته است (پوتاس و پربال، 2004).
1-2 بیان مساله
ادراک زمان، مهارت شناختی پیچیدهای است که به ما این امکان را میدهد که توالی رویدادها و اعمالمان را سازماندهی کنیم و بتوانیم رویدادهای آینده را پیش بینی کنیم. باوجود اینکه، هیچ گیرنده و اندام حسی خاصی در رابطه با ادراک زمان وجود ندارد، پردازش اطلاعات زمانی بخش مهمی از زندگی روزمره ما محسوب میشود (تاپلاک، داک استیدر، 2005).
مدلها و تحقیقات تجربی سعی بر تعیین عوامل تاثیرگذار بر ارزیابی زمان دارند. تحقیقات نشان میدهند که ما میتوانیم هم به وسیله مکانیسمهای تلویحی (خودکار) و هم به وسیله مکانیسمهای آشکار (کنترل شده) خود را با محیط تطبیق دهیم (میکن به نقل از تیرینلی و برونته، 2009). در طول دهههای گذشته، روانشناسان برای قضاوت و ارزیابی جنبههای مختلف زمان روانشناختی مانند همزمانی، توالی زمانی، ترتیب زمانی و طول زمان، تواناییهای ذهن انسان را بررسی کردهاند. از میان این چهار فرآیند، ارزیابی طول زمان بیشترین ارزش بقا را در طول تکامل داشته است (زاکای به نقل از اختیاری، 1382).
نظریهها و مدلهای متفاوتی در رابطه با ادراک زمان وجود دارد. این مدلها هر کدام به طریقی فرآیند قضاوت طول زمانی را توضیح میدهند (بلاک، 1990). بعضی رویکردها بر عناصر روانشناختی مانند ساعت درونتاکید دارند. ساعت درون شامل یک نبضساز زیستی و یک شمارشگر میباشد. دمای مغز، داروهای روان گردان و سطح برانگیختگی میتواند بر میزان انتشار نبضها تاثیر بگذارند. رویکرد دیگر درباره قضاوت طول زمان، رویکرد ساختار شناختی است که تحت تاثیر فرآیندهای حافظه و توجه است. زاکای و بلاک در مدل دروازه توجه پیشنهاد میکنند که قضاوت بازههای زمانی هم به عناصر روانشناختی (مانند برانگیختگی) و هم به عناصر شناختی (مانند توجه و حافظهکاری) وابسته است (زاکای، بلاک، 1997). اکثر مدلهای قضاوت زمانی دارای سه مولفه هستند: مولفه ساعت، مولفه حافظه، مولفه مقایسهو تصمیم گیری (تاتگن و ریجن، 2011).
مدل ساعت – کنتور: ساعت یک نوسانگر درونی است که به طور مکرر نبضها را رها میکند و این نبضها به کنتور انتقال مییابند. در این مدل پنداشته میشود که برانگیختگی میتواند بر میزان انتشار نبضها تاثیر داشته باشد و توجه نیز بر تعداد نبضهایی که به کنتور انتقال مییابند، اثر میگذارد.
براساس مدل دروازه توجه، وقتی که توجه به زمان اختصاص مییابد دروازه بین ساعت و کنتور باز میشود و نبضها اجازه ورود به کنتور را مییابند. نبضهای موجود در کنتور به طور مداوم به حافظهکاری انتقال مییابند و با نمونههای موجود در حافظه مرجع مقایسه میشوند (زاکای و بلاک به نقل از برادوی و انگل، 2011).
تا کنون موفقترین نظریه درباره ارزیابی طول زمان نظریه اختصاص منابع توجه است. در اوایل دهه 1920، هالسر شواهد تجربی ارائه کرد که نشان میداد توجه به گذر زمان موجب میشود که دوره زمانی طولانیتر برآورد شود و انحراف توجه موجب برآورد کوتاهتر دوره زمانی میشود. در دههی 1970، مدلهای پردازشهای دوگانه به صورت پردازش همزمان اطلاعات زمانی و اطلاعات غیرزمانی مورد بررسی قرار
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
گرفتند. شواهد تجربی نشان داد که اختصاص ظرفیت شناختی به فرآیندهای غیرزمانی موجب میشود که طول زمان کوتاهتر برآورد شود (دیوتک، 2005).
حافظه متغیر مهم دیگری است که در پردازش زمان نقش دارد. ارسطو 330 سال قبل از میلاد گفتهاست تنها جاندارانی که توانایی به خاطر سپردن را دارند میتوانند زمان را درک کنند. از نظر او محل ضبط خاطرات و درک زمان میتواند یکی باشد. اخیرا روانشناسان شناختی نیز به نقش حافظه در ادراک زمان پی بردهاند. حافظهکاری سیستمی برای حفظ، دستکاری و دردسترس نگه داشتن بازنماییهای ذهنی هنگام انجام فعالیت ذهنی و عملی است. بر طبق مدل بدلی (2003)، حافظهکاری، مقدار محدودی از اطلاعات را در مدت زمان محدود مثلا دو ثانیه حفظ میکند. حافظهکاری از طریق توجه، به کنترل اجرایی شناختی و عملکردی کمک کرده و توجه میتواند دروازهای برای حافظهکاری باشد، تا اینکه محتوای حافظهکاری در انباره محدود آن برای انجام مداخلات حفظ شود (برادوی و انگل، 2011). ظرفیت حافظهکاری با توجه به حالات درونی و موقعیتهای بیرونی یک فرد میتواند متفاوت بوده و افراد مختلف دارای ظرفیت حافظهکاری متفاوت هستند (برادوی و انگل، 2011).
بنابهدلایل زیر ظرفیت حافظهکاری برای اجرای آزمونهای بازتولید زمانی ضروری است. اساسا یک شخص به طور پویا به رمزگشایی، حفظ و باز نماییهای مختلف گذر زمان نیاز دارد تا بتواند آنها را مقایسه کرده و قضاوت درست داشته باشد. همچنین، کیفیت این بازنماییها به چگونگی هدایت توجه نسبت به زمان بستگی دارد.
تحقیقات قبلی نشان دادهاند که کودکان زیر هفت سال درک نسبتا درستی از زمان دارند، اماهنوز یاد نگرفتهاند واحدهای زمان را به صورت مفاهیم محاورهای (ثانیه، دقیقه و ساعت) بیان کنند. از آنجاییکه، یادگیری واحدهای زمان در کودکان متفاوت است، آنان در مقایسه با بزرگسالان تفاوتهای درون فردی و بین فردی بسیاری در قضاوت زمانی نشان میدهند. بنابراین، از میان چهار تکلیف ممکن برای اندازه گیری ادراک زمان (برآورد زمان، تولید زمان، بازتولید زمان و افتراق زمان) تکلیف بازتولید زمانی یکی از بهترین روشها برای ارزیابی قضاوت زمانی کودکان محسوب میشود، زیرا نیازی به دانستن واحد های زمانی وجود ندارد (پوتاس به نقل از بلاک و زاکای، 1999).
همچنین حافظهکاری با توجه ارتباط تنگاتنگ دارد و در تکالیفی که به تمرکز و حفظ توجه نیاز است، ظرفیت حافظهکاری میتواند تاثیرگذار باشد. با توجه به پژوهشهایی که در رابطه با ظرفیت حافظهکاری در بزرگسالان انجام شدهاست (برادوی و انگل، 2011)، به نظر می رسد که در بازه های زمانی زیر یک ثانیه ظرفیت حافظهکاری تاثیرگذار نباشد زیرا پردازش بازههای زمانی زیر ثانیه توسط فرآیندهای خودکار انجام میگیرد و نیازی به فرآیندهای شناختی نیست.
در این پژوهش، نقش ظرفیت حافظهکاری کودکان پیشدبستانی در درک طول زمان در تکالیف بازتولید زمانی مورد مطالعه قرار خوهد گرفت.
1-3 اهمیت و ضرورت مسئله
تا کنون بیشتر پژوهشها به بررسی ظرفیت حافظهکاری و ارتباط آن با ادراک زمان در بزرگسالان پرداختهاند، بنابراین بررسی آن درکودکان ضروری بوده و جای خالی آن قابل مشاهده است. پژوهش حاضر یک پژوهش بنیادی است که هدف آن ارتقای دانش درباره فرآیندهای شناختی می باشد. با مشخص شدن رابطه حافظهکاری و ادراک زمان در کودکان عادی میتوان آن را مبنایی برای مقایسه با کودکان دارای اختلال روانشناختی از قبیل ADHD و اتیسم قرار داد. همچنین با تعیین ارتباط فرآیندهای شناختی میتوان روشهای درمانی نوینی از قبیل توانمندسازی شناختی در جهت بهبود عملکرد شناختی کودکان ADHD و اتیسم طراحی کرد.
1-4 اهداف تحقیق
هدف کلی
مشخص کردن تاثیرظرفیت حافظه کاری بر ادراک زمان در کودکان پیش دبستانی
اهداف اختصاصی
1) تعیین تاثیر ظرفیت حافظه کاری در بازتولید زمان در تکالیف منفرد و تکالیف دوگانه
2) تعیین تاثیر ظرفیت حافظه کاری در بازتولید بازه های زمانی زیر یک ثانیه و بالاتر از یک ثانیه
1-5 سوالات پژوهشی
1) آیا ادراک زمان کودکان با ظرفیت حافظه کاری پایین درمقایسه با کودکان با ظرفیت حافظه کاری بالا در تکالیف منفرد و دوگانه متفاوت است؟
2) آیا ادراک زمان کودکان با ظرفیت حافظه کاری پایین در مقایسه با کودکان با ظرفیت حافظه کاری بالادر تکالیف زمانی زیر یک ثانیه و بالای یک ثانیه متفاوت است؟
1-6 متغیرها
متغیر مستقل اول: ظرفیت حافظه کاری (بالا یا پایین بودن ظرفیت حافظه کاری)
متغیر مستقل دوم: تکالیف آزمون (به دوصورت تکالیف منفرد و دوگانه)
متغیر مستقل سوم: بازه های زمانی (700 میلی ثانیه و 3000 میلی ثانیه)
متغیر وابسته: ادراک زمان
متغیر کنترل: سن، جنسیت
1-7 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
حافظهکاری
تعریف مفهومی: حافظهکاری سیستمی تئوریک برای حفظ، دستکاری و در دسترس نگه داشتن بازنماییهای ذهنی هنگام انجام فعالیت ذهنی و عملی است. ظرفیت حافظهکاری توانایی ذهنی افراد مختلف را در این زمینه پیش بینی میکند (برادوی و انگل، 2011).
تعریف عملیاتی: ظرفیت حافظهکاری فضایی آزمودنیها با استفاده از آزمون CANTAB ارزیابی میشود. و با توجه به نمراتی که از این ازمون به دست میآید آزمودنیها به دو گروه با ظرفیت حافظهکاری بالا و پایین طبقهبندی میشوند.
ادرک زمان:
تعریف مفهومی: نوعی فرآیند انطباقی است که موجب سهولت پیشبینی رویدادها و نیز سازماندهی و طراحی رفتارهای آینده می شود (اختیاری و همکاران، 1382).