مطالعات اقتصادی با روشها و رهیافتهای مختلفی صورت میگیرد. روشها ودیدگاههای مختلف، به عوامل گوناگونی بستگی دارد؛ عواملی نظیر ماهیت موضوع مورد بررسی، محدودیتهای دسترسی به اطلاعات و دیگر محدودیت های مبتلا به موضوع میتواند روششناسی بررسی موضوع مورد مطالعه را تحت تاثیر قرار دهد. بررسی عوامل موثر بر نرخ حاشیه سود بانکی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و میتواند از طرق مختلف و دیدگاههای متنوعی مورد بررسی قرار گیرد. آنچه در این مطالعه مد نظر قرار میگیرد، بررسی عوامل موثر بر نرخ حاشیه سود بانکی با استفاده از یک روش کلاسیک و مبتنی بر پایه اقتصاد خرد و اقتصاد سنجی میباشد، کما اینکه میتوان این موضوع را با روشهای دیگر همانند دیدگاههای نهاد گرایانه نیز مورد کنکاش قرارداد. مشخصه اصلی مطالعه حاضر این است که بانک را همچون یک بنگاه اقتصادی در نظر میگیرد که در پی حداکثر کردن منافع خود میباشد، حال آنکه در نگرش نهادگرایانه و یا دیگر رهیافتهای مطالعه این فرض میتواند به گونهای دیگر باشد.
در فصل حاضر، کلیات موضوع مورد مطالعه ارائه میشود. از این رو، در ابتدا با طرح مسئله، سعی در شناساندن موضوع خواهد شد. سپس با ارائه مبانی نظری، موضوع مورد مطالعه را به ساختار اقتصاد و مفاهیم آن پیوند میدهیم. در گام بعد، انتظارات تئوریک از مسئله مورد بررسی را در قالب فرضیات تحقیق تشریح نموده و روش انجام مطالعه از قبیل روششناسی، نحوه گردآوری دادهها، جامعه آماری و روش تجزیه و تحلیل را مختصراً توضیح میدهیم.
1-2-بیان مسئله
اصلاحات مالی یکی از اجزای برنامههای تعدیل ساختاری درکشورهای در حال توسعه بوده است. با توجه به نظریه مک کینون- شاو، کارائی و انعطافپذیری نظام مالی برای رشد و توسعه اقتصاد بازار ضروری است. این نظریه حاکی از آن است که کنترل دولت و مداخله آن در نظام مالی، مکانیزم بازار را مختل میکند و منجر به سرکوب مالی میگردد و به تبع آن منجر به کاهش رشد و توسعه اقتصادی میگردد. کارهای تجربی صورت گرفته ارتباط مثبت و معنادار بین عمق مالی و رشد اقتصادی را مورد تائید قرار دادهاند(Livine, 1999; Rousseau and Wachtel, 1998;Khan and Senhaji2002).
استدلال موجود جهت ارتباط مثبت مابین آزادسازی مالی با رشد اقتصادی چنین است که بانکها از طریق افزایش در نرخ بهرهحقیقی، پس انداز خانوارها را جذب میکنند و موفق به اعطای اعتبارات به بخشهای مختلف اقتصاد میشوند و از سوی دیگر با رقابتی شدن سیستم بانکی، کارآئی آن هم تامین میگردد.
آنچه از اصلاحات مالی در این کشورها مورد انتظار است، افزایش در کارآئی نظام مالی است که خود را در قالب همگرائی نرخهای سود واسطهگری نظام مالی با نظامهای همتای خود در کشورهای توسعه یافته نشان میدهد، مقایسه اجمای نرخ سود واسطهگری مالی در نظام مالی به صورت اعم و در نظام بانکی به صورت اخص ما بین کشورهای کمتر توسعه یافته با کشورهای پیشرفته و صنعتی نشان از تفاوتهای کمی و کیفی در این نرخ میباشد.
کارائی نظام بانکداری درمواردی میتواند با سطح حاشیه سود واسطهگری یا به عبارت دیگر نرخ حاشیه سود سنجیده میشود که همانا تفاوت بین نرخ بهره دریافتی با نرخ بهره پرداختی بانک است. این مابهالتفاوت با پوشش دادن هزینههای بانک میتواند تا حدودی کارائی بانک را مشخص کند.
نظامهای مالی در کشورهای در حال توسعه، معمولاً نرخ بالا و پایدار حاشیه سود را دارا هستند؛ این در حالی است که نرخ مذکور برای کشورهای توسعه یافته در حد بسیار پائینی قرار دارد(Afanasieff,2002).
1-3-اهمیت موضوع تحقیق
1-4-هدف کلی تحقیق
در این تحقیق برآنیم با توجه به نکات مذکور، به شناسایی عوامل تاثیر گذار بر نرخ حاشیه سود بانکی در بانک انصار بپردازیم و با ارائه راهکارهائی در جهت کاهش این نرخ و هرچه کاراتر کردن نظام بانکی گامی برداشته باشیم.
1-5-مبانی نظری
همواره بحثهای وسیعی در مورد اینکه چرا نرخ حاشیه سود بانکی در کشورهای در حال توسعه به سوی نرخ مشابه در کشورهای توسعه یافته تمایل ندارد و بزرگتر از آن است مطرح بوده است، بسیاری از صاحبنظران معتقدند، کاهش این نرخ را باید در تغییر رفتار بانکها جستجو کرد، دلایلی که معمولاً جهت تبیین سطح بالای این نرخ و پایداری آن بر شمرده میشود بدین شرح است:
اولاً نرخ بالای حاشیه سود پایدار است، اگر اصلاحات مالی نتواند ساختاری مناسب، برای محیطی که بانکها در آن فعالیت میکنند جایگزین نماید. چنین بیان میشود که فشار رقابتی که نتیجه ورود آزاد و بدون مانع به نظام بانکداری و قیمتگذاری رقابتی محصولات مالی است، کارائی واسطهگری مالی را از طریق کاهش در نرخ حاشیه سود افزایش خواهد داد. دلایل تجربی محکمی دال بر ارتباط معنادار ساختار بازار (درجه رقابتی بودن) و نرخ حاشیه سود وجود دارد.
هزینه فرصت نگهداری ذخایر در بانک مرکزی که یا اصلاً به آن بهرهای تعلق نمیگیرد و یا بهره بسیار ناچیزی دریافت میدارد، هزینه اقتصادی وجوه را افزایش داده و بانکها متمایل به انتقال آن به مشتریان خود میگردند.
ثالثاً کیفیت وامهای اعطائی نقش بسیار کلیدی در تبیین حرکات نرخ حاشیه سود دارد، برای مثال وجود تسهیلات تکلیفی برای بانکها، کیفیت دارائیهای بانک را پائین میآورد، چنین وامهائی به دلیل نسبت بالای مشکوک الوصول بودن آنها، بانکها را مجبور به جبران کردن هزینههای غربال میکند و بانکها مجبور میشوند با گرفتن نرخهای بهره بالاتر برای وامهای اعطائی و در نتیجه افزایش حاشیه سود، خطر نکول این گونه وامها را جبران کنند. پس یکی دیگر از عوامل اثر گذار بر نرخ حاشیه سود، وجود وامهای با کیفیت پائین بطور اعم و تسهیلات تکلیفی بطور اخص است. البته تسهیلات تکلیفی تنها نوع وامهای با کیفیت پائین نیست و وامهای با گزینش بد مقوله کلی اینگونه وامها را تشکیل میدهند.
رابعاً، شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد هزینههای بالای غیر مالی (عملیاتی) منشأ بزرگ بودن و پایداری نرخ حاشیه سود است. هزینههای عملیاتی انعکاس هزینههای دارائیهای فیزیکی (احداث ساختمان، نماسازی و …) سطح استخدام و دستمزد پرداختی است. هزینههای بالای عملیاتی ناشی از ناکارآمدی فعالیت بانکهاست که مسلماً به مشتریان بانکها انتقال مییابد و خود را در افزایش حاشیه سود متجلی میسازد.
خامساً، سرمایههائی که بانکها اغلب جهت مقابله با خطرات منتظره و غیر منتظره نگهداری میکنند، میتواند عامل افزایش در حاشیه سود
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
باشد. بانکها معمولاً زمانی که اطمینان کمتری به سپردهگذاران یا وام گیرندگان خود داشته باشند، سرمایه بیشتری از حداقل ذخایر سرمایهای جهت پوشش ریسکهای اعتباری نگهداری میکنند، که مستقیماً بستگی به بیثباتی اقتصادی جامعه دارد. حجم بالای چنین سرمایههای کنار گذاشته شده، از مجرایی شبیه به عملکرد نرخ ذخیره قانونی منجر به افزایش در نرخ حاشیه سود میشود.
سادساً بیثباتی محیط اقتصاد کلان و محیط سیاسی، رفتار قیمتگذاری بانکهای تجاری را تحت تاثیر قرار میدهد. به منظور اعمال تاثیرات محیط اقتصاد کلان و محیط سیاسی، معادلات تبیینکننده حاشیه سود، شامل تورم، رشد محصول ملی و نرخ بهره حقیقی بازار پول نیز میشوند.
و در نهایت هفتم اینکه قدرت بازاری مستقیماً ریسکپذیری بانکها را تعیین میکند، از این رو اگر در یک بازار مالی فقط یک بانک تفوق داشته باشد، این بانک میتواند مابین اعطای وامهای پر ریسک با بازدهی بالا و وامهای کم ریسک با بازدهی پائین مبادله صورت دهد.(Barajas,1999)
1-6- فرضیههای تحقیق
- هر چه نسبت مطالبات معوق و سررسید گذشته بانکها به کل وامهای نظام بانکی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
- هرچه نسبت هزینههای عملیاتی به کل وامهای نظام بانکی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
- هرچه سهم هر بانک تجاری از بازار سپردهها افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
- هرچه نظام بانکی متمرکزتر باشد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
- هرچه نرخ ذخیره قانونی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود افزایش مییابد.
- هرچه شاخص تولیدات صنعتی افزایش یابد، نرخ حاشیه سود کاهش مییابد.
- هرچه نرخ تورم افزایش یابد، نرخ حاشیه سود بانکی افزایش مییابد.
1-7-قلمرو تحقیق
1-7-1- قلمرو موضوعی
تحقیق به صورت توصیفی و علمی انجام شده است و هدف پژوهشگر شناسایی عوامل اثرگذار بر روی نرخ حاشیه سود بانکی در بانک انصار و همچنین ارائه راهکارهای علمی و عملی جهت پایین آمدن این نرخ میباشد.
1-7-2- قلمر مکانی
قلمرو مکانی این تحقیق شامل کلیه بانکهای انصار میباشد.
1-7-3- قلمرو زمانی
قلمرو زمانی این تحقیق سال 1370 تا سال 1389 میباشد.
1-8-محدودیتهای تحقیق
الف) محدودیتزمانی: با توجه به گستردگی حوزه فعالیتهای مالی و بازار سرمایه، زمان ارائه شده برای انجام بهینه تحقق کافی به مقصود نبوده، علیایحال تمامی سعی پژوهشگر در انجام این مهم به کار گفته شده است.
ب) محدودیت دسترسی به اطلاعات: یکی دیگر از محدودیتهای تحقیق عدم دسترسی به آمار و اطلاعات لازم و به موقع در خصوص موضوع میباشد.
1-9- روش تحقیق و روش آزمون فرضیهها
در بررسی حاضر، ابتدا به منظور مرور ادبیات مالی و بانکی، اطلاعات مورد نیاز با استفاده از روش اسنادی و تحقیق کتابخانهای مورد شناسایی قرار میگیرد. در مرحلهی بعد جهت استنباط آماری، پاسخ به سوالات تحقیق و آزمون فرضیهها، دادههای مورد نیاز جمعآوری میشود و در نهایت به منظور بررسی عوامل اثرگذار بر نرخ حاشیه سود بانکی، مدل اقتصاد سنجی ارائه و در قالب آن به تجزیه و تحلیل موضوع مورد نظر پرداخته میشود.
1-9-1- روش گردآوری اطلاعات و دادهها
در این مطالعه جهت جمعآوری دادههای آماری، از منابع منتشر شدهی بانک انصار شامل ترازنامه سالانه، گزارشات اقتصادی ماهانه انصار و نیز ترازنامه، حساب سود و زیان و ترازنامه تلفیقی بانک انصار جهت بررسی عوامل اثرگذار بر نرخ حاشیه سود در بانک انصار استفاده خواهد شد.
1-9-2- جامعه ی آماری، روش نمونهگیری و حجم نمونه
به جهت تحلیل عوامل اثرگذار از دو منظر بلند مدت و کوتاه مدت و نرخ حاشیه سود، جامعه آماری مورد نظر دراین تحقیق به دو بخش تقسیم میشود که اولی نظام بانکی خصوصی کشور و اطلاعات مورد استفاده به صورت سالیانه از سال 1370 تا سال1389 به تعداد 21 مشاهده است.
جامعه مورد بررسی شامل کلیه بانکهای انصار خواهد بود.دادههای آماری به دلیل ماهیت متغیرهای مورد بررسی بصورت سری زمانی (سالیانه) جمعآوری میگردند.
1-9-3- روش تجزیه و تحلیل دادهها
روش انتخاب شده در این مطالعه جهت تجزیه و تحلیل دادهها به 2 صورت توصیفی و علّی میباشد. به طوری که با استفاده از روش توصیفی به تحلیل دادههای مربوط به نرخ حاشیه سود در بانک انصار و بررسی وضعیت آن در طول سالهای 1389-1370 میپردازیم. همچنین برای تحلیلهای علّی از تکنیکهای اقتصاد سنجی استفاده میشود. بنابراین پس از معرفی مدل اقتصاد سنجی مورد نظر و متغیرهای مربوطه و نیز بررسی همگرایی بلند مدت متغیرهای مدل و پایایی آنها، برای آزمون درستی فرضیهها و برازش مدل از روش حداقل مربعات معمولی (OLS) برای دوره زمانی 1389-1370 استفاده میشود.
1-10- تعریف عملیاتی واژهها
نرخ حاشیه سود بانکی: نرخ حاشیه سود بانکی عبارتست از تفاوت بهره دریافتی از تسهیلات (وامهای اعطایی) و بهره پرداختی به سپردهها
نرخ ذخیره قانونی: نرخ ذخیره قانونی عبارتست از نرخی که بانک مرکزی بانکها را موظف میکند جهت حمایت از سپردهها و پاسخگوئی بانکها به مطالبات سپرده شده، نزد آن بانک به صورت قانونی ذخیره نمایند.
نرخ تورم: نرخ تورم عبارتست از افزایش بیرویه قیمت کالاها و خدمات
شاخص هرشمن: شاخص هرشمن یا همان شاخص تمرکز صنعت بانکداری است.
تسهیلات تکلیفی: وامهایی که دولت بانک ها را موظف میکند به بخشهای اولویت دارد با سود کم پرداخت نماید.
1-11- جمعبندی و خلاصه فصل
لازمه هر اقتصاد پویا و سالمی بطور حتم، یک نظام مالی کارآمد و شکوفاست که بدون آن وجود اقتصادی سرزنده دور از انتظار خواهد بود. از این رو هر آنچه به کارآمدتر شدن نظام مالی بطور اعم و نظام بانکی بطور اخص منجر شود، مستقیماً به رشد اقتصادی و ارتقاء سطح رفاه جامعه خواهد انجامید. یکی از معیارهای سنجش کارائی نظام بانکی هر چه کوچک بودن فاصله بین نرخ سود پرداختی به سپردهگذاران با نرخ وصول شده از دریافت کنندگان تسهیلات است که اصطلاحاً نرخ حاشیه سود نامیده میشود. هدف این مطالعه، شناسائی عوامل اثرگذار بر این نرخ، نحوه اثرگذاری و درجه شدت و ضعف آنها و در نهایت ارائه راهکارهایی برای هرچه کوچکتر کردن این نرخ و در نتیجه بهبود عملکرد نظام بانکی خصوصی است.