سالانه 10 میلیون نفر در جهان دچار آسیب مغزی تروماتیک (TBI) میشوند (کوهلر و همکاران، 2011) و در آمریکا، هر ساله 7/1 میلیون نفر دچار آسیب مغزی میشوند تگلیافری، کومپگنون، کورسیک، سروادی و کوراس (2006) بر اساس مطالعات مختلف در کشورهای اروپایی، نرخ بروز سالانه TBI را 235 مورد در 100000 نفر محاسبه کردند. در ایران نیز آسیب مغزی از نظر مرگومیر دارای رتبه دوم است و یکی از علل ناتوانیهای طولانیمدت و از کارافتادگی در افراد زیر 24 سال شناخته میشود (ابراهیمی فخار، مشیری و زند، 1386). هزینههای مستقیم (درمان) و غیرمستقیم (مثل از کار افتادگی) این موارد تنها در آمریکا 60 میلیارد دلار تخمین زده شده است (فینکل استین، کورسو و میلر، 2006).
آسیب مغزی تروماتیک ممکن است در اثر برخورد سر با یک مانع، ضربه یا تکان شدید سر اتفاق افتد و عملکرد طبیعی مغز را مختل میسازد. شدت علائم و سطح ناتوانی پس از آسیب مغزی بستگی بهشدت آسیب اولیه دارد، اما در اغلب موارد آسیب مغزی با عوارض جسمی، احساسی و شناختی همراه است. اختلالات حافظه، شایعترین شکایت به دنبال آسیب به سر میباشند (کوهلر و همکاران، 2011). آمارها نشان میدهند 40 تا 60 درصد از بیماران آسیب مغزی، گرفتار اختلال حافظه میشوند و این مشکلات در صورت عدم مداخله نهتنها پایدار، بلکه ناتوانکننده و مقاوم به درمان میشوند (کوهلر و همکاران، 2011).
بیان مسئله
اختلالات حافظه، شایعترین شکایت به دنبال آسیب به سر (کوهلر و همکاران، 2011)، سکته مغزی (چا و کیم، 2013)، صرع (کورنهوف، بکسندیل، اسمیت و تامپسون، 2012)، مولتیپل اسکلروزیس (پنر، اپویس و کاپوس، 2008) و دیگر وضعیتهای عصبی است. اختلالات حافظه ممکن است توانایی بیمار را در یادآوری رویدادهای گذشته (حافظه گذشتهنگر) و برای انجام مقاصد آینده (حافظه آیندهنگر) را تحت تأثیر قرار دهد (ون دن بروک، دانس، جانسون، دایوس و هیلتون، 2000) پژوهشهای نشان داده است که اختلالات شناختی، اثر منفی بر استقلال رفتاری و اجتماعی بیمار و شرکت فعال در برنامههای درمانی و توانبخشی دارد (کوهلر و همکاران، 2011). 40 تا 60 درصد از بیماران آسیب مغزی، گرفتار اختلال حافظه میشوند (کوهلر و همکاران، 2011). این مشکلات حافظه در صورت عدم مداخله نه تنها پایدار، بلکه ناتوان کننده و مقاوم به درمان میشوند.
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
در چند دهه اخیر، استفاده از روشهای توانبخشی شناختی برای کمک به بیماران آسیب مغزی رواج بسیار گسترده یافته است. توانبخشی شناختی، مجموعه ساخت یافته از فعالیتهای درمانی طراحی شده برای آموزش مجدد حافظه و سایر عملکردهای شناختی فرد است که بر پایه ارزیابی و درک اختلالات مغزی و رفتاری بیمار میباشد (سیسرون و همکاران، 2005) توانبخشی حافظه، بخشی از توانبخشی شناختی است. این توانبخشی، توسعه استراتژیهای شناختی و رفتاری را تسهیل میکند که هدفشان تأثیر مثبت در بهبود ساختاری و عملکردی مغز آسیب دیده و بهبود کیفیت زندگی فرد میباشد (ولترز، استاپرت، برندز و ون هیوگتن، 2010).
بهطور سنتی، توانبخشی حافظه بر آموزش بیماران در استفاده از کمکهای درونی (مانند روشهای یادیار، مرور ذهنی و تصویرسازی ذهنی) و روشهای بیرونی کمکی به حافظه (مانند استفاده از دفترچه یادداشت) متمرکز شده است پیشرفتهای فنآوری استفاده از پیجرها (ویلسون، امسلای، کوریک، ایوانز و واتسون، 2005) گوشیهای تلفن همراه (وید و تروی، 2001)، رایانههای شخصی جیبی (کیم، بروک، دودز، بون و پارک، 2000)، ضبط صوت (وندن بروک و همکاران، 2000)، محیط مجازی (روز، 1999) و دستگاههای کمکی دیگر برای کاهش مشکلات برنامهریزی و حافظه بیماران را تسهیل کردهاند.
شواهد نشان میدهد توانبخشی شناختی برای درمان اختلالات شناختی بعد از صدمه به مغز مفید است (سیسرون و همکاران، 2005). همچنین فدراسیون اروپایی انجمنهای عصبشناختی، توانبخشی شناختی را برای افراد مبتلا به صدمات مغزی اکتسابی توصیه میکند (کاپا و همکاران، 2005). برخی کارآزماییهای تصادفی کنترلشده (RCTs) اثربخشی توانبخشی شناختی پس از آسیبهای مغزی را نشان دادهاند. این مطالعات بهطور عمده بر توجه، عملکردهای اجرایی، تمرکز و غفلت بصری، تمرکز داشتهاند اما توانبخشی حافظه، به اندازه کافی مورد پژوهش قرار نگرفته است (روهلینگ، فاوست، بورلی و دمکس، 2009). بیشترین شواهد برای توانبخشی حافظه، گزارش طرحهای تجربی تک موردی و آزمایشهای بالینی کنترلشده است. چند مطالعه در این زمینه اثربخشی مداخلات توانبخشی را نشان میدهند. ویلسون و همکاران (2005) به بررسی یک وسیله کمک بیرونی به حافظه با نام نوروپیج پرداختند و نشان دادند که این دستگاه شرکتکنندگان را قادر به دستیابی به بیشتر هدفها مربوط به حافظه مینماید. دورنهین و دهان (1998) گزارش دادند که بیمارانی که در برنامههای آموزشی حافظه شرکت داشتند بهطور قابلتوجهی بهتر از کسانی که در گروه شاهد شبه درمان قرار داشتند در انجام تکالیف حافظه عمل کردند، اما تفاوتی بین آزمودنیها در حافظه روزمره مشاهده نشد. کاشل و همکاران (2002) گزارش دادهاند که روشهای یادیار به میزان قابلتوجهی یادآوری تأخیری مواد کلامی را افزایش میدهند و خطاهای حافظه را کاهش میدهند. به هر حال مطالعات مروری سیستماتیک در مورد توانبخشی حافظه، برای حمایت یا رد اثر این برنامهها یافت نشد (مجید، لینکلن و ویمن، 2002؛ دسنایر و لینکلن، 2008) این عدم وجود شواهد کافی، شاید تا حدودی به دلیل کمبود طراحی آزمایشی کنترلشده باشد و باعث شده است که یک فرا تحلیل که اخیراً انجام شده به این نتیجه برسد که “نتایج برای توانبخشی حافظه مخلوط و ضعیف هستند” (روهلینگ، فاوست و همکاران، 2009) این نویسندگان پیشنهاد کردهاند که لازم است محققان از اتکا به طرحهای تک گروهی و تک مورد بکاهند و به سمت طرحهای آزمایشی کنترلشده حرکت کنند (پتک، وندرلیندن و اشنایدر، 2010).
از سوی دیگر، استفاده از نرمافزارهای رایانهای برای توانبخشی در طول دهه گذشته روز به روز افزایش یافته است. تعداد زیادی برنامه رایانهای برای توانبخشی یا بازآموزی شناختی منتشر شده است که ادعا میکنند همانند یا بهتر از روشهای مداخله سنتی توانبخشی شناختی به بیماران کمک میکنند (برگمن، 2002؛ گونتکووسکی، مک دونالد، کلارک و راوی، 2002).
از این گذشته تاکنون پژوهشی در مورد اثربخشی توانبخشی شناختی بیماران آسیب مغزی چه بهصورت سنتی و چه بهصورت رایانهای در ایران صورت نگرفته است بنابراین این پژوهش با هدف بررسی تأثیر توانبخشی شناختی رایانهای بر عملکرد حافظه بیماران آسیب مغزی تروماتیک طرحریزی و اجرا شد.