شالوده مباحث مدیریت مالی را سرمایه تشكیل میدهد و میتوان ادعا كرد كه همه فعالیتهای تجاری نیازمند سرمایهاند.سرمایه عبارت است از تمام منابع مالی كه مورد مصرف شركت قرار میگیرد و در این راستا مدیریت مالی چارچوب روابط بین سرمایه و شركت را مشخص میکند.
یکی از وظایف مدیریت مالی، اعمال مدیریت بر سرمایه در گردش هست. مدیریت سرمایه در گردش درواقع همان مدیریت بر داراییها و بدهیهای جاری هست. مهمترین داراییهای جاری عبارت از وجه نقد، حسابهای دریافتنی و موجودیها میباشند. موجودی زیاد و افزایش دادوستد رویههای اعتباری منجر به فروش بالا میشود. موجودی زیادتر همچنین ریسک عدم پوشش تقاضا را کاهش میدهد. دادوستد اعتباری ممکن است فروش را تحریک کند به خاطر اینکه به شرکت اجازه میدهد تا به کیفیت محصول قبل از پرداخت دسترسی پیدا کند. ( فتحی و توکلی ,1388)
امروزه در همه واحدهای تجاری سرمایه در گردش بخش عظیمی از سرمایه سازمان را به خود اختصاص میدهد و مدیریت آن نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. سرمایه در گردش برای موفقیت هر واحد تجاری یك عامل مهم است و نیازمند كنترل و مدیریت كافی هست. مدیریت سرمایه در گردش، به دنبال رسیدن به شرایطی است كه شركت با مازاد یا كمبود نقدینگی مواجه نشود. درصورتیکه شركت با كمبود نقدینگی مواجه گردد . عدم نگهداری سطح مطلوب نقدینگی برای یك شركت، باعث میشود آن شركت در استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری کوتاهمدت موفق نباشد و برای تولید كالاها و رفع نیازهای مشتریان، به مواد اولیه موردنیاز دسترسی بهموقع نداشته باشد . همچنین ممكن است واحد تجاری در ایفای بهموقع تعهداتش با مشكل مواجه شده و بر اعتبار آن اثر سوء گذارد. چنین شركتی به علت كمبود منابع قادر به بهرهبرداری از شرایط مطلوب بازار و پذیرش پروژههای سودآور نخواهد بود. این شركت قادر به تهیه یكجای تجهیزات موردنیاز خود و استفاده از تخفیفات نقدی نخواهد بود. ادامه این وضعیت ممكن است باعث سقوط قیمت سهام شرکت و نهایتاً با کاهش ارزش به خاتمه فعالیت واحد تجاری منجر شود. (دیانتی ،1391 )
سرمایه در گردش از اقلام مهم دارائیهای واحدها بنگاههای اقتصادی تلقی میشود که در تصمیمات مالی نقش قابلتوجهی دارد. تداوم فعالیتهای بنگاههای اقتصادی تا میزان زیادی به مدیریت منابع کوتاهمدت آن بستگی دارد، زیرا فعالیتهای عملیاتی در یک دوره عادی که معمولاً سالانه است به شناخت سرمایه در گردش و مدیریت مطلوب آن مربوط میشود بطوریکه از این طریق، نتایج مورد انتظار تحقق یابد و امکان تداوم فعالیت در بلندمدت فراهم شود . نگهداری سطح مطلوب وجه نقد برای پرداخت بدهیهای سررسید شده، و استفاده از فرصتهای ناگهانی مناسب جهت سرمایهگذاری که نشانهای از انعطافپذیری واحد تجاری هست و دسترسی به مواد اولیه برای تولید بهطوریکه شرکت بتواند بهموقع جوابگوی تقاضای مشتریان باشد دال بر اهمیت سرمایه در گردش میباشد . هرگونه تصمیمی در این بخش توسط مدیران واحد تجاری اتخاذ میشود اثرات شدیدی بر روی بازدهی عملیاتی واحد تجاری میگذارد که باعث تغییر ارزش شرکت و نهایتاً ثروت سهامداران خواهد شد.( رهنمای رود پشتی و کیائی،1387)
مدیران واحد انتفاعی در شرایط مختلف با توجه به عوامل درونی و بیرونی واحد انتفاعی و با توجه به ریسک و بازده باید استراتژی مناسبی را برای اداره و مدیریت سرمایه در گردش واحد خود انتخاب نمایند. چنانچه نوع استراتژی مدیریت دارائیهای جاری و بدهیهای جاری در موقعیتی معین بهگونهای مناسب انتخاب شود، امکان دستیابی به بهترین استراتژی مدیریت سرمایه در گردش فراهم خواهد شد. ایجاد تعادل در دارائیهای جاری و بدهیهای جاری از اهمیت خاصی برخوردار است؛ بهطوریکه تصمیمگیری در مورد یکی بر روی دیگری تأثیر زیادی میگذارد.
یکی از مهمترین بحثهای مدیریت یک واحد انتفاعی، مدیریت سرمایه در گردش آن است که نقش قابلتوجهی در رشد و بقای واحد
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
انتفاعی ایفا میکند. مدیریت سرمایه در گردش در دو گروه مدیریت دارائیهای جاری و مدیریت بدهیهای جاری تقسیم میشود. این تحقیق به دنبال آن است تا عوامل مختلفی را که با نوع انتخاب استراتژی مدیریت سرمایه در گردش در ارتباط است موردبررسی قرار دهد.
1-2 بیان مسأله
یکی از مهمترین بحثهای مدیریت یک واحد انتفاعی، مدیریت سرمایه در گردش آن واحد انتفاعی است که نقش قابلتوجهی در رشد و بقای واحد انتفاعی ایفا میکند مدیریت سرمایه در گردش در دو گروه مدیریت دارائیهای جاری و مدیریت بدهیهای جاری تقسیم میشود . ایجاد تعادل در دارائیهای جاری و بدهیهای جاری از اهمیت خاصی برخوردار است بهطوریکه تصمیمگیری در مورد یکی بر روی دیگری تأثیر زیادی میگذارد. در اداره امور سرمایه در گردش یک واحد تجاری استراتژیهای گوناگونی وجود دارد که از تلفیق استراتژی دارائیهای جاری و استراتژی بدهیهای جاری حاصل میشود . مدیریت سرمایه در گردش واحد تجاری در شرایط مختلف باید استراتژیهای مناسبی را برای شرکت انتخاب نماید تا بتواند به نحو کارآمد دارائیهای جاری و بدهیهای جاری را اداره نماید و تأمین مالی اقتصادی صورت گیرد و بدین طریق بازده شرکت را بالابرده و ثروت سهامداران را حداکثر نماید . به عبارتی ارزش زایی مدیریت سرمایه در گردش بسیار حائز اهمیت است. (رهنمای رود پشتی و کیائی،1387).
مدیریت سرمایه در گردش نقش اساسی را در عملکرد روزانه واحدهای تجاری ایجاد میکند. بنابراین مدیریت سرمایه در گردش یك عنصر مالی مهم شرکت میباشد بهطوریکه تأثیر مستقیمی بر نقدینگی و سودآوری هر موسسهای دارد (Rehman &Nasr,2007)
شرکتها میتوانند سرمایهگذاری در سرمایه در گردش خود را به حداقل برسانند یعنی یك سیاست جسورانه را در پیش گیرند و یا اینكه یك سیاست محافظهکارانه را انتخاب كنند، بنابراین مدیریت شركت مجبور است قبل از انتخاب سیاست سرمایه در گردش خود در مورد موازنهی ریسك و بازده تصمیمگیری نماید. حداقل كردن سرمایهگذاری در سرمایه در گردش (سیاست تهاجمی) ممكن است بهطور مثبتی بر روی سودآوری شركت تأثیر بگذارد . از سوی دیگر سرمایهگذاری سنگین در سرمایه در گردش (سیاست محافظهکارانه) نیز ممكن است منجر به سودآوری گردد .در كل میتوان اینچنین استدلال كرد كه سیاستهای سرمایه در گردش جسورانه، اگرچه ریسك زیادی را نیز دارا میباشد در مقایسه باسیاستهای سرمایه در گردش محافظهکارانه دارای سودآوری بیشتری است و شرکتها باید از طریق موازنه ریسك و بازده كه شالودهی تمام تصمیمگیریهای مالی است، سیاستهای سرمایه در گردش مناسب را اتخاذ نمایند.(حسینی ، 1389)
واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در ارتباط با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شركت را تحت تأثیر قرار دهند. این راهبردها میتواند بر میزان خطر و بازده آنها اثرگذار باشد(زهدی،1389)
1-3 اهمیت وضرورت تحقیق
در مورد اهمیت موضوع سرمایه در گردش ،برخی از مطالعات نشان میدهد که حجم زیادی از دارایی شرکتها در سرمایه در گردش سرمایهگذاری شده است . موضوع دیگر در مقوله سرمایه در گردش و وجه نقد در خلق ارزش و مازاد بازده سهام این است که اگرچه سرمایه در گردش معمولاً به اختلاف بین دارایی جاری و بدهی جاری اطلاق میشود،اما وجه نقد موجود در سرمایه در گردش،وجه نقد محدودشده تلقی میگردد و نمیتواند برای بازده سرمایهگذاریها به کار گرفته شود (فخاری،1392)
اهمیت روزافزون مدیریت سرمایه در گردش باعث شده است که این موضوع بهصورت یکرشته تخصصی مدیریت مالی درآید .در شرکتهای بسیار بزرگ ،تعدادی مدیر اجرایی متخصص حضور دارند که تماموقت و انرژی خود را منحصراً صرف اداره سرمایه در گردش میکنند .دلایل اهمیت این موضوع به شرح زیر است :
- سطوح واقعی و مطلوب داراییهای جاری (با توجه به تغییراتی که درفروش واقعی و پیشبینیشده رخ میدهد)دستخوش تغییرات دائمی است.این وضع باعث میشود که درباره سطح مطلوب یا مورد انتظار از داراییهای جاری ، بهصورت مستمر(روزانه) تصمیماتی گرفته شود .
- شاید با توجه به تغییراتی که در میزان داراییهای جاری رخداده است ، مدیران مجبور شوند در تصمیماتی که قبلاً برای تأمین مالی گرفتهاند تجدیدنظر کنند ، مثلاً اگر برای تأمین مالی داراییهای جاری از مبالغ سنگینی وام کوتاهمدت استفادهشده است گرفتن وامهای اضافی و تمدید وامهایی که به سررسید میرسند مستلزم صرف وقت و انرژی بیشتر مدیریت شرکت خواهد بود.
- اگر مدیریت سرمایه در گردش صحیح نباشد احتمال دارد فروش و سود شرکت کاهش یابد و چهبسا شرکت در پرداخت بهموقع دیون و تعهدات خود ناتوان بماند.(نوو،1385)
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیتهای واحدهای انتفاعی موجب گردیده که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش مدنظر قرار گیرد .واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند.این راهبردها میزان خطر و بازده آنها را مشخص میکند . بهطورکلی مدیران اداره واحدهای انتفاعی یا خطرپذیر هستند و یا اینکه خطر گریز هستند که به تعبیری محافظهکارانه عمل مینمایند.( رهنمای رودپشتی و همکاران ، 1385)
1-4 سؤال تحقیق
سؤال اساسی تحقیق بهصورت زیر است :
– سیاستهای سرمایه در گردش چه نقشی بر عملکرد مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران دارد؟
1-5 فرضیههای تحقیق
در این تحقیق فرضیههایی به شرح زیر وجود دارد :
فرضیه اول : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده دارائی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه دوم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده دارائی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه سوم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده حقوق صاحبان سهام شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه چهارم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر نرخ بازده حقوق صاحبان سهام شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه پنجم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر سود خالص عملیاتی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه ششم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر سود خالص عملیاتی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه هفتم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر عملکرد شرکت(کیو توبین) شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه هشتم : بین نسبت بدهیهای جاری بهکل دارایی بر عملکرد شرکت(کیو توبین) شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.
فرضیه نهم : بین نسبت داراییهای جاری بهکل دارایی بر سود هر سهم شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری دارد.