دلایل نخستین استفاده از مواد با توجه به گذشته، علایق و انگیزه هر فرد، متفاوت است و یک عامل مشترک سبب شناسی برای افراد وجود ندارد. در خصوص سبب شناسی اعتیاد ، عوامل مختلفی مطرح است که از آن جمله مسائل زیست شناختی، جامعه شناختی و روان شناختی هستند. اما به نظر می رسد پاسخ شخص به داروها و موادمخدر به تلفیقی از این عوامل مربوط باشد. از آنجا که اعتیاد برآیند مجموعه ای از اختلالات مراحل رشد، تکوین شخصیت، اختلال روانی و ساختار نامطلوب محیطی است، لاجرم در درمان اعتیاد اصلاح کل این مجموعه باید مورد توجه قرار گیرد(نابدل ، 1386).
سومصرف مواد یکی از مشکلات بزرگ جوامع بشری است، با وجود اینکه تلاشهای زیادی برای کنترل و از بین بردن آن به عمل آمده است، ولی هنوز این بلای اجتماعی قربانیان زیادی می گیرد. کشور ما ایران نیز به دلایل موقعیتهای جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی و مسائل دیگر با این معضل رو به رو است و برای کنترل و مقابله با آن هزینههای مادی و انسانی زیادی پرداخته است. سوء مصرف مواد زیانهای قابل توجهی را به جامعه جهانی به لحاظ از دست رفتن بهره وری، انتقال بیماری های عفونی، ایجاد مشکلات خانوادگی و اجتماعی، افزایش جرم و لزوم تشخیص مراقبت های بهداشتی و درمانی تحمیل می کند. علل شیوع اعتیاد متعدد بوده و با توجه به ویژگی های جوامع مختلف می تواند متفاوت باشد. یکی از عواملی که برای سومصرف مواد، در اکثر نظریه های روانشناختی مطرح شده است آسیب پذیری افراد در مقابل مسائل و مشکلات طبیعی و غیر طبیعی زندگی است. سبک زندگی و شیوه های تصمیم گیری افراد به مسائل و مشکلات زندگی حائز اهمیت بسیار است. با توجه به اینکه در پروتکل های درمانی اعتیاد در کشور ما توجه چندانی به مسائل روانشناختی این بیماران نمی شود، بررسی های بیشتر در این خصوص ضروری به نظر می رسد.
اعتیاد به مواد یکی از معضلات بهداشتی، روانی و اجتماعی جهان امروز است اعتیاد به داروهای مجاز و غیر مجاز در چند دهه گذشته بسیار فراگیر شده و حاکی از بروز یک مشکل جدی در سلامت جسمی، روانی و اجتماعی است. در ایجاد اعتیاد، عوامل اجتماعی و روان شناختی از یک طرف و عوامل زیست شناختی و داروشناختی از طرف دیگر نقش دارند. عوامل اجتماعی و روان شناختی بیشتر در شروع و عوامل زیست شناختی در ادامه وابستگی مطرح هستند.
سومصرف مواد و وابستگی و اعتیاد به آن اختلالی پیچیده است که با علل و آثار زیستی، روانی ، اجتماعی و معنوی همراه است. در هم پیچیدگی عوامل زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این گرفتاری و معضل را به یکی از پیچیده ترین مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی تبدیل کرده است. امروزه اعتیاد یک مشکل سلامتی و بهداشت عمومی در سرتاسر جهان و در تمام کشورها محسوب می شود(باتون و همکاران، 2001) به ندرت کشوری در روی کره زمین میتوان پبدا کرد که با مشکل سومصرف مواد تغییر دهنده خلق و خو و رفتار درگیر نباشد.
آثار و نتایج منفی، زیانبار و مخرب فردی، خانوادگی، اجتماعی، اخلاقی، معنوی و فرهنگی سومصرف، وابستگی و اعتیاد به مواد سبب شده
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
است تا افراد معتاد و خانواده های آنان و مسولان جامعه برای پیشگیری، ترک و جلوگیری از بازگشت اقدام کنند و از افراد متخصص مثل روان پزشکان، روان شناسان، مشاوران و مددکاران اجتماعی یاری بخواهند. در سال های اخیر در کشورهای پیشرفته متخصصان بهداشت روانی و موسسات آموزشی و درمانی نظریه ها، مدل ها، روش ها، راهکارها و فنون مختلفی را در پیشگیری و درمان اعتیاد و جلوگیری از بازگشت پس از ترک اعتیاد ابداع، آزمایش و تجربه کرده اند . با وجود این، هنوز شیوه درمان قطعی برای آن یافت نشده است. حتی پس از آن که فرد وابسته، مصرف مواد مخدر را برای مدتی طولانی قطع نماید، نیز نمی توتن امیدوار بود که مصرف مواد را از سر نگیرد.
1-2- بیان مسئله
تاریخچه پیشگیری از بازگشت اعتیاد به اواسط دهه 1970 بر میگردد. در طی این سالها عدهای به رواج استراتژیهای پیشگیری علاقمند شدند(دیپونت، 1388). بررسیها نشان میدهند 20 تا 90 درصد معتادانی که تحت درمان قرار میگیرند، دچار بازگشت میشوند. مرور مطالعات گذشته نشان میدهد، اثربخشی درمانهای نگهدارندۀ دارویی، بدون مداخلههای روانی اجتماعی، به علت اطلاعات دارویی پایین و میزان بالای ریزش ضعیف میباشد(روزن و همکاران،2006).
تحقیق بر مراقبه متعالی™، مراقبه ذهن آگاهی، مراقبه ویپاسانا، یوگا و سایر فنون مراقبهای بهبودهای معناداری را در توان بخشی نوجوانان و زندانیان الکلی گزارش کردهاند(ویتکیویتز ، مارلات و واکر، 2005). کاهش فشار روانی به وسیله مراقبه ممکن است عامل عمدهای در پیشگیری از بازگشت باشد(هاوکینز ، 2003). در اوایل سال 1975 مراقبه در کاهش فشار روانی در سیستم عصبی پاراسمپاتیک مفید تشخیص داده شد(بنسُن، 1975 به نقل از سالوستری، 2009).
مطالعات جدید بر مراقبه ذهن آگاهی، رویکرد اصلی کابات – زین(1990) را برای درمان سومصرف مواد و نیز افسردگی، اضطراب و درد به کار بردهاند. مکانیزم شناختی چگونگی انجام این کارها با پیشگیری از بازگشت و نیز فواید طولانی مدت مراقبه ناشناخته باقی مانده است(ویتکیویتز ، مارلات و واکر ، 2005).
عناصر مراقبه ذهن آگاهی شامل وارسی بدنی، یا فن آگاهی از بدن، شامل یکسری از تغییرات عمدی میباشد که در آغاز بر کل بدن و سپس بر هر بخشی از بدن در یک شیوه بدون داوری متمرکز میشود. فراگیران برای مشاهده هیجانات، شناخت و اتفاق های بیرون در ضمن برگشت آگاهی از تنفس آموزش میبینند. تمرینهای رسمی ذهن آگاهی نیز شامل مراقبه قدم زنی میباشد. از نظر کابات-زین هدف ذهن آگاهی حالتی تغییر یافته از هوشیاری نیست بلکه حالتی از خود مشاهدهگری بدون ارزیابی یا در لحظه بودن است(کابات-زین، 1990).
به عقیده ویتکیویتز و مارلات(2004) ، خود- کارآمدی یک پیش بین پیامدها از میان همه نوع رفتارهای اعتیادی نظیر قماربازی، سیگارکشیدن، مصرف مواد میباشد. به هر حال سازوکاری که به وسیله آن خود-کارآمدی عمل کند هنوز معین نشده است. سنجش خود-کارآمدی تاکنون دشوار بوده است. به عقیده گوالتنی و همکاران، زمینههای پرخطر از کمترین میزان خود-کارآمدی برخوردارند(ویتکیویتز و مارلات ،2004).
درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) ترکیبی از تمرینهای مدیتیشن، یوگا و شناخت درمانی است که به وسیله سگال و همکارانش(2002) پدید آمد و برای تسکین و درمان رنج انسانها، به خصوص رنجهای هیجانی که مردم را برای ابتلا به افسردگی آماده میکند گسترش یافت.
ذهن آگاهی به تجربه بر میگردد که در آن فرد به شیوهای خاص، هدفمند، در زمان حاضر و خالی از قضاوت به درون و بیرون خود آگاهی مییابد(کابات زین،1985).
ذهن آگاهی مستلزم راهبردهای رفتاری، شناختی و فرا شناختی ویژه برای متمرکز کردن فرآیند توجه است که به نوبه خود به جلوگیری از خلق منفی– فکر منفی– گرایش به پاسخ های نگران کننده و رشد دیدگاه جدید و پدید آور افکار و هیجانهای خوش آیند منجر میشود(سگال و همکاران 2002).
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، از روی مدل کاهش استرس مبتنی بر روش ذهن آگاهی کابات–زین ساخته شده و اصول درمان شناختی به آن اضافه شده است. این نوع شناخت درمانی شامل مدیتیشنهای مختلف، یوگای کشیدگی، آموزش مقدماتی درباره افسردگی، تمرین مرور بدن و چندین تمرین شناخت درمانی است که ارتباط بین خلق، افکار، احساس و حس های بدنی را نشان میدهد. تمامی این تمرینها به نوعی توجه به موقعیتهای بدنی و پیرامون را در«لحظه حاضر» میسر میسازد و پردازش های خودکار افسردگی زدایی را کاهش میدهد(یونسی و رحیمیان بوگر، 1378).
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
با توجه به تبیینهای صورت گرفته میتوان مشاهده کرد که اعتیاد پدیده پیچیدهای است که تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد، همچنین جنبههای زیادی از زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد لذا تبیین شکل گیری آن نیاز به بررسی های نظری گسترده و عمیق دارد.
طبق بررسی های صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که در بررسی عوامل موثر در اعتیاد متغییرهای «افسردگی» و «خودکارآمدی» و« درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT)» کمتر مورد توجه دقیق بوده اند لذا لازم دیدیم بررسی های بیشتری در این زمینه بر اساس این روش درمانی انجام دهیم.
بنابراین بر آن شدیم تا با ارایه درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT)به افراد وابسته به مواد مخدر، خودکارآمدی و مقابله با افسردگی این افراد را افزایش دهیم و توان مقابله آنها را با این شرایط روحی و روانی را ارتقا بخشیم.
1-4- اهداف پژوهش
تعیین اثر بخشی درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر افزایش خودکارآمدی افراد وابسته به مواد مخدر تحت درمان
تعیین اثر بخشی درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر کاهش افسردگی در افراد وابسته به مواد مخدر تحت درمان
1-5- سوالات پژوهش
آیا درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر افزایش خودکارآمدی افراد مبتلا به اعتیاد تاثیر دارد؟
آیا درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر کاهش نشانه های افسردگی افراد مبتلا به اعتیاد تاثیر گذار است؟
1-6- فرضیههای پژوهش
با در نظر گرفتن اهمیت و اهداف پژوهش حاضر به دو متغیر پرداخته شده در این پژوهش دو فرضیه را مد نظر قرار می دهیم که به شرح زیر است.
درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) باعث افزایش خودکارآمدی در افراد مبتلا به اعتیاد میشود.
درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT)باعث کاهش نشانه های افسردگی در افراد مبتلا به اعتیاد میشود.
1-7- تعاریف متغیرها