درراهنمای تشخیصی آماری جدید اختلالات دوران کودکی به دو دسته اختلالات با منشا درونی و اختلالات با منشأ بیرونی تقسیم شده است. اختلال نافرمانی مقابله ای یکی از اختلالات با منشأ بیرونی است و یکی از رایجترین اختلالات رفتاری در کودکان است. بارکلی(1997) مطرح کرده است که رفتارهای ناشایست و نافرمانی یکی از علت های رایج ارجاع به کیلینیک های روانشناسی و مشاوره است. کازدین(1995) در پژوهشی که انجام داده به این نتیجه رسیده است که نزدیک به نیمی از کودکان مراجعه کننده به کلنیک ها کودکان دارای علائم اختلال اختلال نافرمانی مقابله ای هستند. برخی از رفتارهای ناشایست و نافرمانی در دوران کودکی مخصوصاً قبل از سن دبستان طبیعی است، لیکن در تشخیص این اختلال از ویژگی های طبیعی رفتار باید سه شرط فراوانی، شدت و تداوم و دو اصل هم خوانی رشد و پیش بینی آینده را مدنظر داشت (راینیکه و همکاران، 1379، ترجمه علاقه بند راد و فرهی). اختلال اختلال نافرمانی مقابله ای عبارت است از “الگوی عود کننده از رفتارهای منفی کارانه، نافرمانی، سرکشی و خصم آلود در برابر اشخاص صاحب قدرت” این اختلال تاثیرات وسیعی بر فرد، خانواده، مدرسه و اجتماع دارد(کاپلان و سادوک، 1379 ترجمه نصرالله پورافکاری). کودکان دارای علائم این اختلال در برابر دستورات از خود سرپیچی و مقاومت نشان می دهند و نارضایتی خود را از امری که حتی ممکن است مورد علاقه شان نیز باشد اعلام می دارند. خواسته های خود را با گریه و بهانه گیری و به صورتی که ممکن باشد به دست می آورند. در مقابل مقاومت والدین خود را روی زمین می کشند، اشک می ریزند و موجبات دردسر دیگران را فراهم می کنند. این کودکان بسیار زود عصبانی می شوند آنچنان که در برابر کمترین رنج و ناراحتی به منتهای خشم خود رسیده و کارهای ائذایی خود را آغار می کنند. آنها برای اینکه خود را از عوارض ناشی از سرکشی دور دارند، سعی می کنند دیگران را مقصر معرفی کنند(قائمی،1366). در مورد دلایل بروز این اختلال تفاوت نظر وجود دارد. پژوهش ها حاکی از این است که بیشترین عامل تاثیرگذار بر بروز اختلال اختلال نافرمانی مقابله ای، رفتار والدین با کودک است(بارکلی، 1997). والدین این کودکان به تقویت رفتار مقابله ای و خاموش سازی و یا تنبیه رفتارهای اجتماعی می پردازند(پترسون، 1976 به نقل از راینیکه و همکاران، 1379 ترجمه علاقه بند راد و فرهی). علاوه بر والدین کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی، به آنان بیش از اندازه دستور می دهند، انتقاد می کنند، اجازه استقلال به آنها نمی دهند و آنها را تحقیر می کنند. به غیر از روش فرزندپروری، عوامل فشارزای دیگری بر تعامل والدین و کودک و در نتیجه آن بروز اختلالات رفتاری تاثیر می گذارد از جمله آسیب شناسی روانی والدین، طلاق، تک والدی، فشارهای مالی، ناسازگاری های زناشویی که می توانند باعث بد رفتاری والدین با کودک شده و رفتار نافرمانی را ایجاد و یا آن را شدت بخشد. مطالعات و پژوهش های زیادی جهت درمان این کودکان انجام گرفته است زیرا این اختلال مانع پیشرفت کودک از لحاظ تحصیلی و اجتماعی می شود و همین امر خودپنداره منفی را در او رشد می دهد. پژوهش کلمن (2007)، دراگلی و لارسون (2006) و کاستین و لیچت(2004) به این نتیجه رسیده اند که بهترین روش درمانی برای کودکان دارای عائم اختلال نافرمانی، آموزش والدین است. آموزش والدین براساس تئوری یادگیری اجتماعی است. طبق این تئوری رفتار کودک در محیط آموخته شده و سپس تقویت می شود و یا از بین می رود. در روش آموزش به والدین شیوه هایی آموزش داده می شود که به کمک آن بتوانند رفتار کودکشان را اصلاح کنند. بیشترین پژوهش در زمینه تاثیر آموزش والدین برکودکان نافرمان توسط بارکلی صورت گرفته است. او در روش آموزش خود به والدین پرخاشگر آموزش می دهد که چگونه فرایندهای تعاملی ناقص خود را با تعاملات مناسبتر و موثرتر تغییر دهند. بارکلی معتقد است که والدین کودکان دارای علائم اختلال مذکور به ندرت کودکان خود را پس از انجام کار مثبت بلافاصله تقویت می کنند. او دلیل این عمل را این گونه توصیف می کند که والدین دوست ندارند با کودکان خود تعامل کنند و در هر زمان ممکن از تعامل با کودکان خود اجتناب می کنند حتی ممکن است آنقدر زمانی را که با کودک می گذرانند کاهش دهند تا رفتار غیر قابل قبولی را از او مشاهده نکنند (به نقل از باری،2001). برنامه بارکلی از دو بخش تشکیل شده است: در بخش نخست نقش والدین می آموزند که به رفتارهای مثبت کودک توجه کرده و رفتارهای منفی او را نادیده بگیرند و در بخش دوم والدین استفاده از تنبیه ملایم مانند زمان محرومیت را می آموزند (بارکلی1997). در بخش حاضر نیز از روش بارکلی استفاده شده است. به طور کل به علت مشکلاتی که این کودکان برای خود وسایرین ایجاد می کننددرمان این اختلال امری لازم و ضروری است. در زمینه آموزش والدین پژوهش های متعددی در ایران و خارج از ایران صورت گرفته است ولیکن در ایران تاکنون تحقیقی مبنی بر تاثیر آموزش والدین پرخاشگر بر کودکان نافرمان به شیوه بارکلی صورت نگرفته است. به همین منظور در این پژوهش از
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
شیوه بارکلی برای آموزش به والدین کودکان دارای علائم اختلال اختلال نافرمانی مقابله ای استفاده شده است و مسأله مورد بررسی این است که آیا آموزش والدین می تواند علائم نافرمانی را در کودکان دارای علائم این اختلال کاهش دهد یا خیر ؟
1-2 بیان مسأله
اکثر تحقیقاتی که در زمینه اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شده است بر نقش خانواده تاکید دارد از جمله مطالعات کروسی و تولان(1991 به نقل از راینیکه و همکاران، 1379 ترجمه علاقه بند راد و فرهی) سه ویژگی را در والدین کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای برشمرده اند: 1- مشکلات روانی والدین 2- شیوه های ناموثر تربیت فرزند 3- از هم گسیختگی زناشویی.
به طور کلی برای اینکه آموزش والدین موثر باشد ابتدا باید باورها و خصوصیات والدین را مورد ارزیابی و اصلاح قرار داد تا از این طریق بتوان بر رفتار کودک نیز تاثیر گذاشت، اگر شخصیت والدین ضد اجتماعی باشد، فنون شناختی رفتاری حل مسأله و کنترل رفتار والدین ضرورت دارد. اگر مشکل اصلی اختلاف زناشویی است، آموزش مهارت های حل مسآله و ارتباطی لازم است و اگر رفتار والدین به علت تجارب دوران کودکی است باید به تغییر اسنادهای معطوف به خود و تمایز بین شیوه انضباطی صحیح و بدرفتاری یا اجبار بی دلیل متمرکز باشد(آلن ای، 1384 ترجمه توزنده جانی و قناویزچی).
مساله و هدف پژوهش بررسی تاثیر آموزش کنترل پرخاشگری والدین به شیوه بارکلی بر کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان واجد علائم مذکور بوده است.
1-3 اهمیت نظری پژوهش
امروزه بحث کودکان نافرمان مقابله ای یکی از مباحث مهم در مسائل رفتاری کودکان است. زیرا اگر این اختلال در کودکی درمان نشود، ممکن است باعث ایجاد اختلال سلوک در بزرگسالی شود.
کودکان نافرمان به علت رفتارهایی که دارند ممکن است در مدرسه در معرض طرد همکلاسی ها و معلم قرار بگیرند و این امر علاوه بر اینکه بهداشت روان کودک را دچار آسیب می کند، باعث می شود از لحاظ تحصیلی نیز دچار دلزدگی شود. این اختلال اگر به وضعیتی مزمن تبدیل شود می تواند در روابط بین فردی و عملکرد تحصیلی دخالت کرده و باعث شود فرد یا فاقد دوست بوده و یا روابط دوستانه، او را ارضا نکند (کاپلان و سادوکف 1379 ترجمه پورافکاری).
اکثر کودکان نافرمان دارای هوش طبیعی هستند ولی به علت مشکلات رفتاری ممکن است نتوانند کارکرد تحصیلی مطلوب را نشان دهند. این کودکان به علت رفتارهای مقابله ای و در نتیجه ضعف در تحصیل و برقراری رابطه با دیگران دارای خودپنداره ضعیف، درماندگی آموخته شده، افسردگی و پرخاشگری هستند (بینک، 2002). به این منظور که کودکان دارای علائم نافرمانی مقابله ای بتوانند از هوش خود نهایت استفاده را ببرند و نیز بتوانند از بهداشت روانی مناسبی برخوردار بوده و برای اینکه تعاملات اجتماعی مناسبی را با دیگران داشته باشند، مداخله امری لازم و ضروری است که چون اموزش والدین بهترین درمان شناخته شده برای این کودکان است، این تحقیق تأثیر آموزش والدین بر کاهش رفتارهای نافرمانی در کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای را مورد بررسی قرار داده است.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 اهداف اصلی
- تعیین اثر بخشی اموزش والدین بر کاهش شدت علائم نافرمانی در کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای در مرحله پس آزمون.
- تعیین اثر بخشی آموزش والدین بر کاهش شدت علائم نافرمانی در کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای تا مرحله پیگیری
1-4-2 هدف فرعی
بررسی ارتباط بین متغیرهای جمعیت شناختی و شدت علائم نافرمانی مقابله ای در کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای.
1-5 فرضیه های پژوهش
آموزش کنترل پرخاشگری والدین درکاهش علائم نافرمانی مقابله ای موثر است
کاهش علائم نافرمانی براثرآموزش والدین در کودکان دارای علائم نافرمانی مقابله ای تا مرحله پیگیری پایدار است.
1-6 تعریف اصطلاحات
1-6-1 تعاریف نظری
اختلال نافرمانی مقابله ای: اختلال نافرمانی مقابله ای ” الگوی عودکننده ای از رفتارهای منفی کارانه، نافرمانی، سرکشی خصم آلود در برابر اشخاص صاحب قدرت” می باشد. (کاپلان وسادوک، 1379 ترجمه نصرت الله پورافکاری)
اموزش والدین: هدایت والدین در جهت هرگونه مداخله ای که فرزندانشان را به منظور ایجاد و یا حذف ویژگی خاص تحت تاثیر قرار دهد.(کالاس، 1987 به نقل از کلانتری، 1372).
1-6-2- تعاریف عملیاتی