عزم بشر در ایجاد زندگی خانوادگی و تلاش برای حفظ آن را باید نشانهای از مهمترین ویژگی حیات انسان دانست که همانا تمایل به زندگی اجتماعی است. از نظر بسیاری از مورخان و همچنین جامعه شناسان، خانواده نخستین نهادی است که کودک با آن آشنا و از طریق آن به دیگران معرفی می شود. همین اهمیت و مرکزیت زندگی خانوادگی در حیات اجتماعی انسان، لزوم مقدم داشتن نهاد خانواده بر سایر نهادها را آشکار میسازد. قسمت بزرگی از زندگیِ شهروندان، معطوف به ایفای نقش همسری و والدی است. (برناردز، 1384: 190)
عامل پیدایی خانواده، ازدواج است و خانواده از دیدگاهی، یک نشان یا نماد اجتماعی شمرده می شود و انعکاسی از کل جامعه است. در یک جامعه منحط، خانواده نیز به تبع آن منحط خواهد بود، حال آن که اگر جامعه از سلامت برخوردار باشد، نهادهای آن نیز -از جمله خانواده- در سلامت به سر خواهند برد. خانواده به محض تکوین -همچون دیگر نهادهای اجتماعی- بر زمینه اجتماعی خود اثر خواهد گذاشت. از آنجا که خانواده طبیعیترین و مشروعترین واحدی است که هر فرد میتواند نیازهای طبیعی خود (از جمله نیازهای جنسی) را برطرف کند، کم و کیف رفع این نیازها میتواند بر چگونگی انواع خانواده تأثیر بگذارد.
هرچند تمامی جامعهشناسان بر اهمیت خانواده در حیات اجتماعی تأکید دارند، اما این مفهوم هنوز هم یکی از پرابهامترین مفاهیم این علم است.
در زندگی زناشویی، نوع روابط بین همسران -از جمله ایجاد یا طرد روابط جنسی، صمیمیت و محرمیت همسران با یکدیگر در همه مسائل زندگی- تعیین کننده نوع ارتباط آنها با یکدیگر در خانواده است.
بسیاری از روانشناسان و جامعه شناسان، رابطه زناشویی را فرایندی می دانند که طی آن، زوجین سعی دارند به سوی تفاهمی هرچه کامل تر پیش بروند.
زندگی مشترک زناشویی لزوما به معنای وجود «عشق رمانتیک»، مهر و محبت یا حتی خشونت نکردن نیست. زندگی مشترک زناشویی به معنی اختصاصی و منحصربودن برخی از ابعاد زندگی بین افراد است. (برناردز، 1384: 232)
همچنین، بی تردید هیچ عنصری برای پیشرفت ، توسعه و تکامل یک جامعه و همچنین شکوفایی استعداد ها مهمتر از عنصر امنیت و تامین آرامش نبوده و توسعه اجتماعی، خلاقیت و فعالیت ارزشمند بدون امنیت امکان پذیر نخواهد بود . نیاز به وجود احساس امنیت نه تنها در جامعه، بلکه در درون خانواده نیز ضروری به نظر میرسد. برای حفظ روابط چهره به چهره و محبت آمیز و پا برجا ماندن احساس، «مایی» لازم است خانواده به پشتوانه عینی و واقعی برای دفع خطرات و کسب فرصت ها مجهز شود که منظور همان احساس امنیت در بین همسران است.
- بیان مساله:
یکی از دغدغههای فیلسوفان و عالمان اجتماعی از زمانهای دور تا به امروز ، موضوع ثبات و تغییر در جوامع بشری بوده است. ثبات هر جامعه رابطه تنگاتنگی با انسجام اجتماعی دارد و انسجام هر جامعه را می توان در رابطه با عوامل و مجاری تغییر درک کرد. از عوامل مهم و مؤثر در انسجام و یکپارچگی جامعه، وجود اعتماد بین افراد و گروههای مختلف اجتماعی است. زمانیکه اعتماد اجتماعی، تحت تأثیر عوامل مختلف دچار فرسایش شود، نظم و انسجام اجتماعی نیز به چالش کشیده میشود. زیمل جامعهشناس آلمانی معتقد است که بدون وجود اعتماد بین افراد جامعه، آن جامعه فرو میپاشد؛ چرا که بسیاری از روابط میان آدمیان، بر عدم قطعیت بین آنها استوار است. به باور زیمل، تعاملات انسانی بیش از دلایل عقلانی و ملاحظات شخصی، از طریق اعتماد استمرار مییابد (Simmel, 2004: 178-9).
منبع دیگر اعتماد، درک و فهم دو نفر از یکدیگر است. گزارش میدهند که مردان و زنانیکه سطح بالای اعتماد و صمیمیت و اطمینان را درباره ی ازدواجشان گزارش میدهند در پیش بینی احساسات، عقاید و باورهای همسرشان بسیارقوی هستند.
با توجه به این تعاریف وقتی که بحث اعتماد را در محیط خانواده مطرح می کنیم، اهمیت آن دوچندان میشود. چون یکی از نهادهای اصیل اجتماعی کانون گرم خانوادگی است و اعتماد زوج ها نقش مهمی در حفظ و تداوم آن دارد. اصولا هدف اساسی از ازدواج وصول به سکون و آرامش است و بدیهی است که این هدف وقتی تحقق می یابد که زن ومرد نسبت به یکدیگر اعتماد داشته باشند. بحث در این است زن و شوهر باید در همه ابعاد زندگی خواه بعد مالی و یا بعد ناموسی به یکدیگر اعتماد داشته باشند تا بتوانند زندگی مشترک خانوادگی را اداره کنند (رشیدپور،1378 :102-3).
به درستی هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کامل کند؛ چنانچه جامعهای از خانوادههای سالم برخوردار نباشد، بی هیچ شبههای میتوان تمام آسیبهای اجتماعی را متأثر از خانواده دانست (ساروخانی،1379: 7).
اهمیت خانواده تا آنجاست که پرسال در کتاب «قدرت خانواده» نجات جهان را در گروی حفظ خانواده دانسته است: «وظیفه شما برای دور نگه داشتن خانواده کاری است برای نجات جهانمان.» (پرسال،1379: 666).
از طرفی زندگی خانوادگی یک نوع مشارکت است و اولین و اساسی ترین شرط در شرکتها اطمینان و اعتماد شرکاء نسبت به یکدیگر میباشد. یکی از نهادهای اصیل اجتماعی کانون گرم خانوادگی است. بحث در این است که زن و شوهر باید در همه ابعاد زندگی خواه بعد مالی و یا بعد ناموسی به یکدیگر اعتماد داشته باشند تا بتوانند زندگی مشترک خانوادگی را اداره کنند. معنای واقعی زندگی مشترک که سکون و آرامش است، در چنین محیطی ملموس خواهد بود. (رشیدپور، 1378 : 102-3)
در تحقیقی که در سال 1383 توسط مومنه میرزا محمدی در دانشگاه الزهرا انجام شده و صرفاً در مورد اعتماد جنسی زنان به همسرانشان در شهر تهران است، 47% درصد از پاسخگویان -یعنی کمتر از نیمی از آنها- به همسرشان اعتماد خیلی زیادی داشتند. بنابراین، این تحقیق
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
خود برهانی بر نیاز تحقیقات بیشتر در زمینه اعتماد همسران به یکدیگر در انواع دیگر آن است.
از آنجا که وجود امنیت در خانواده یکی از مهمترین وجوه مهم امنیت اجتماعی است. رابطه بین اعتماد بین همسران و وجود امنیت در خانواده ها موضوع مورد مطالعه این تحقیق است.
معنای لغوی امنیت، «رهایی از خطر، تهدید، آسیب، اضطراب، هراس، ترس، نگرانی یا وجود آرامش، اطمینان، آسایش، اعتماد، تأمین، ضامن است» (ماندل،1379: 44) مفهوم امنیت اجتماعی همچون سایر مفاهیم، در حوزه علوم اجتماعی حالت گستردهای دارد و روی نقطه خاصی متمرکز نیست. به همین جهت ارائه نظریات کلی و کالبدشکافیِ مفهوم امنیت اجتماعی، به تنهایی کافی نیست و غور و بررسی مفهوم امنیت اجتماعی نیازمند تحدید آن به حوزهای خاص از شرایط واقعی است که برای این منظور، «خانواده» در نظر گرفته شده است؛ چرا که خانواده در بین تمامی نهادها، سازمان ها و گروه های اجتماعی نقش و اهمیتی خاص و بسزا دارد. چنان که هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند اگر از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد و هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای امنیت کند، اگر خانواده از امنیت بهره مند نباشد.( ساروخانی، 1375: 11)
شهرنشینی، خطرات جانی بسیاری را رقم زده است؛ انواع بیماری ها، انواع تصادفات و صور گوناگون تجاوز به جان افراد، موجبات بروز نگرانیهای بسیاری در حیات فراهم ساخته است. در حوزه اخلاق نیز چنین است؛ جامعه در حال گذار در برخورد با مدرنیته رسانهای و ناقص، دچار عوارض شی سروری، لذتگرایی و اَشکال گوناگون آنومی در حوزه ارزشهاست. بنابراین، خانواده در ابعاد امنیت جان، مال، شغل و امنیت عاطفی و اخلاقی، آسیبپذیر گشته است (ساروخانی، نویدنیا، 90:1375) و نبودن احساس امنیت در بین زن و شوهرها، باعث عدم وجود آرامش در بین خانوادهها و همچنین عدم ثبات آنها شده است که برای ادامه تثبیت خانوادهها نگران کننده است.
در این تحقیق تاکید بیشتر بر روی ابعادی از احساس امنیت چون: احساس امینت روانی، مالی و احساس امنیت نسبت به تداوم زندگی مشترک خانواده است.
این اشارهها نشان میدهد مسائلی از قبیل بیاعتمادی همسران به یکدیگر و تاثیر آن بر احساس امنیت و آرامش بین آنها در درون خانواده وجود دارد که نیاز است در مورد آنها تحقیقاتی صورت بگیرد. فراهم کردن زمینههای شناخت این موضوع می تواند به استحکام خانوادهها کمک نماید.
1-3. هدفهای تحقیق
الف) هدف کلی
- تعیین رابطه اعتماد همسران به یکدیگر واحساس امنیت در بین زوجین ساکن تهران
ب) اهداف جزئی
- -تعیین رابطه بین انواع اعتماد و انواع احساس امنیت بین همسران شهر تهران از جمله:
1 . تعیین رابطه اعتماد بین شخصی با احساس امنیت بین همسران شهر تهران
- تعیین رابطه اعتماد اقتصادی با احساس امنیت بین همسران شهر تهران
3.تعیین رابطه اعتماد جنسی با احساس امنیت بین همسران شهر تهران
- تعیین رابطه سن با وجود احساس امنیت در بین همسران شهر تهران
- تعیین رابطه تحصیلات با وجود احساس امنیت در بین همسران شهرتهران
- تعیین رابطه فاصله سنی با وجود احساس امنیت در بین همسران تهران
- تعیین رابطه داشتن فرزند با وجود احساس امنیت در بین همسران شهر تهران
1-4.اهمیت و ضرورت تحقیق
آمارها نشان میدهند که میزان ازدواج در جامعه ما، با وجود افزایش جمعیت در سالهای اخیر، آهنگ کندی پیدا کرده است. آیا علاوه بر دلایل اقتصادی و اجتماعی و … ، عدم اعتماد به همسر یکی از دلایل کاهش ازدواج و افزایش طلاق در بین مردم نبوده است؟! (سفیری،کمالی: 128). در خانوادههایی که بیاعتمادی یا عدم وفاداری یکی از زوجها دیده میشود، ممکن است در نهایت کار به جدایی و طلاق یا قتل منتهی نشود؛ ولی خانواده آرامش خود را از دست داده و دیگر جای امن و آسایش برای زوج و فرزندان نخواهد بود (همان: 128).
در مواردی از مشاورههایی که در ارتباط با اختلافات خانوادگی صورت میگیرد، مشاهده میشود که ریشه اصلی اختلافات میان زن و مرد، سوء ظن و بدگمانی آنها نسبت به یکدیگر است و گاهی این سوء ظن و بدگمانی به قدری شدید است که خانواده را در آستانه از هم پاشیدگی قرار میدهد. در این مواقع، در تمام اوقات بین زن و مرد، جدال و حتی کتککاری رواج دارد و چیزی که جایش خالی است، تفاهم و صمیمت و آرامش است (رشیدپور، 1378: 105 -6).
در اغلب موارد، بیوفایی نقطه اوج عدم صمیمت و بیصداقتی است. در این شرایط اگر کار به طلاق هم نکشد، بیوفایی رنجشی ایجاد میکند که ممکن است برای همیشه بر روابط زن و شوهر حاکم گردد. صرف نظر از اشکالات اخلاقی، بیوفایی و خیانت و عدم وفاداری همسر به قدری در پیکره روابط نفوذ میکند که بر تصویر ذهنی همسر اثر میگذارد و میتواند روابط زندگی زناشویی را از هم بپاشد (بک، 1382: 24).
از طرفی امنیت اجتماعی دارای ابعاد و وجوه مختلفی است که از برآیند آنان، امنیت گروههای اجتماعی، از جمله خانواده، تأمین و تضمین میگردد. به این ترتیب، برای دستیابی به چارچوب تحلیلی در خصوص امنیت اجتماعی خانواده، گریزی جز توجه به ابعاد گوناگون امنیت در خانواده نیست.
اندیشمندان جوامع غربی در مورد تأثیر نیروهای اجتماعی در سیاست و امنیت، عموماً نقش شهروند را در جامعه مدنی برجسته کرده و از نقش سرمایهداران، کارگران، تجار، نخبگان، احزاب، ارتش، روحانیون و … و در سالهای اخیر از نقش زنان و رویکردهای فمینیستی در اداره جامعه و زندگی سیاسی و امنیتی سخن گفتهاند (بشیریه، 1381: 127 )
لکن به دلیل تزلزل نهاد خانواده، از نقش و کارکرد آن در زندگی سیاسی و امنیتسازی غافل شدهاند. مبحث دانشمندانی چون الوین تافلر در بحث آینده در پی اثبات این ادعاست؛ تافلر معتقد است امروزه از هم پاشیدگی خانواده، در واقع بخشی از بحران عمومی نظام صنعتی است. (تافلر، 1371: 289) و این روند رو به گسترش میباشد.
نهاد خانواده در جامعه ایرانی عموماً از کانون گرمی بهره میبرد و دارای کارکردهای متنوعی در شئون مختلف اجتماعی از جمله امنیت میباشد. ممکن است گفته شود نهادهای اجتماعی از جمله نهاد خانواده، نقش واسط در حوزه امنیتسازی است دارند، اما در عین حال نقش تعیینکنندهای د ر قوام شاخصهای امنیت اجتماعی دارد (زمانی: 1386 : 66-67).
بر این اساس، تحقیق حاضر به ایده احساس امنیت همسران در خانواده نظر دارد و ابعاد گوناگون آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
این اشارهها نشان میدهد مسائلی از این دست در خانوادهها وجود دارد که نیاز است در مورد آنها تحقیقاتی صورت بگیرد. فراهم کردن زمینههای شناخت این موضوع میتواند به استحکام خانوداهها کمک نماید.