فصل اول: کلیات پژوهش…. 1
1.1. بیان مسئله. 2
2.1. ضرورت پژوهش…. 5
3.1. اهداف پژوهش…. 6
فصل دوم: ادبیات پژوهش…. 8
1.2. اینترنت و مشارکت سیاسی.. 9
1.1.2. مکانسیمهای تأثیرگذاری.. 21
2.2. فیسبوک و مشارکت سیاسی.. 30
1.2.2. مکانیسمهای تأثیرگذاری.. 37
3.2. جمعبندی.. 40
فصل سوم: روششناسی پژوهش…. 43
1.3. روششناسی.. 44
2.3. روش گردآوری دادهها 45
3.3. روش تجزیه و تحلیل دادهها 50
4.3. زمان پژوهش و منابع دادهها 50
5.3. وثوق دادهها 52
6.3. اصطلاحات و مفاهیم اصلی.. 53
فصل چهارم: گردآوری و تحلیل دادهها 55
1.4. مشاهده و تحلیل کامنتها 56
1.1.4. خاتمی بیاید یا نیاید؟. 57
2.1.4. خاتمی نمیآید، هاشمی بیاید. 67
3.1.4. روحانی یا عارف؟. 71
4.1.4. عارف انصراف میدهد. 78
5.1.4. مرور و جمعبندی.. 79
2.4. انجام و تحلیل مصاحبهها 81
1.2.4. سیاسی بودن.. 83
2.2.4. فیسبوکی بودن.. 84
3.2.4. استفادۀ سیاسی از فیسبوک… 86
4.2.4. فیسبوک و انتخابات 92. 88
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری.. 100
فهرست منابع.. 105
بیان مسئله
گسترش و نفوذ اینترنت بین لایههای مختلف جامعه توجه جامعهشناسان را به بررسی تأثیرات اجتماعیسیاسی آن جلب کرده است. پژوهشهای متعددی تأثیر اینترنت بر هویت اجتماعی، سرمایۀ اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت سیاسی و درکل نقش اینترنت در پیشبرد دموکراسی را بررسی کردهاند. برخی از پژوهشها مانند بکشی و دیگران (2012)، اسمیت و دیگران (2009)، ژانگ و دیگران (2010)، ویتاک و دیگران (2011)، نایترینی (2011)، کافمن (2009) و وون، دآگلو و مکلئود (2013) روی تأثیرات مثبت آن بر اجتماع تأکید کردهاند و برخی مانند کروگر (2002)، زنوس و موی (2007)، کوراه و نیس (2009) تأثیرات منفی آن را برشمردهاند.
اهمیت این موضوع در دو دهۀ اخیر با پدیدآمدن نسل دوم تکنولوژی اطلاعاتیارتباطی و تغییر کاربری اولیۀ اینترنت صورت ویژهای یافته است. در سالهای ابتدایی پیدایش، هدف استفاده از اینترنت، بیشتر سرگرمی و کسب اطلاعات بود؛ اما در سالهای اخیر، افراد از اینترنت
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
در درجۀ اول برای گسترش ارتباطات بینشخصی خود استفاده میکنند و بهجای دریافت منفعلانۀ اطلاعات، خود در تولید محتوا مشارکت میکنند، بدون اینکه برای این کار نیاز به دانش و مهارت فنی زیادی داشته باشند (وون، 2013؛ کافمن، 2009).
مشارکت سیاسی به آن دسته از فعالیتهای فرد گفته میشود که هدفش تأثیرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم بر حکومت است (بردی، وربا و اسکلزمن، 1995؛ ؛ برت و برونتناسمیت، 2014؛ تورل، 2006؛ هارل، 2013) و رفتار رأیدهی یکی از قدیمیترین و مهمترین شکلهای مشارکت سیاسی است. اهمیت رأیدادن درحدی است که برخی میگویند فراتر از آن دستورالعمل روشن و ثابتی درمورد اینکه چه مشارکت دیگری برای عملکرد بهتر جامعه لازم و مطلوب است، وجود ندارد (گوستافسون، 2013). منظور از رفتار انتخاباتی، تأکید روی جنبههای فردی مشارکت و نه جنبههای کلان، مثل نرخ مشارکت است. سایتهای شبکۀ اجتماعی هم طبق تعریف، سرویسهای شبکهمحوری هستند که برای کاربر، پروفایل عمومی یا نیمهعمومی ایجاد میکنند و کاربر میتواند فهرست ارتباطهایش و نیز محتواهایی را که دیگران در سیستم ایجاد کردهاند، ببیند و در آنها جستجو کند (بوید و الیسون، 2007).
درمورد محبوبیت فیسبوک در میان 42میلیون کاربر ایرانی اینترنت، آمار رسمی وجود ندارد (آمارهای جهانی اینترنتی، 2012) هرچند طبق پیمایشی 58درصد از کاربران ایرانیِ اینترنت بهطور منظم از فیسبوک استفاده میکنند. براساس این پژوهش سهم گوگلپلاس 37درصد، کلوب 14درصد و توییتر و لینکدین هرکدام 12درصد است که این ارقام، محبوبیت بیشترِ فیسبوک درمقایسه با دیگر سایتهای شبکۀ اجتماعی را در ایران نشان میدهد (نولز، 2012؛ باهاتیا، 2012).
2.1. ضرورت پژوهش
اهمیت خاص فیسبوک برای پژوهشهای جامعهشناختی را، بهجز ویژگی محبوبیت این سایت، میتوان بهسبب سه مشخصۀ متمایزش دانست: اول. فیسبوک با ارائۀ چندین ابزار در یک فضا، فرایند انتشار اطلاعات را سادهتر کرده است؛ دوم. در فیسبوک امکان دیالوگ افراد فراوانی باهم وجود دارد؛ سوم. درمقایسه با فضای آفلاین، اطلاعات در فیسبوک راحتتر و برای تعداد بیشتری از افراد دردسترس است (ونوینگاردن، 2012). محبوبیت فیسبوک و سه ویژگی ذکرشده و نیز اینکه بخشی از اطلاعات مبادلهای در این سایت بهخصوص در ایام انتخابات محتوای سیاسی دارد، اهمیت بررسی تأثیر این سایت بر رفتار انتخاباتی افراد را روشنتر میکند. این موضوع بهویژه در کشوری مانند ایران که حضور در انتخابات از معدود راههای تأثیرگذاری سیاسی است، بیشتر درخور توجه است. بررسی تأثیر فیسبوک بر رفتار انتخاباتی موضوعی است که درخصوص آن در ایران کار نشده است.
اهمیت این پژوهش بهلحاظ کاربردی هم، امکان استفاده از نتایج آن از طرف نهادهای رسمی، گروهها، احزاب سیاسی و… است. فیسبوک شبکۀ اجتماعی وسیعی است که استفاده از آن درحال گسترش است و پتانسیل تأثیرگذاری بر نگرش و کنش سیاسی افراد را دارد؛ لذا هر گروه سیاسی میتواند از این محیط برای پیشبرد اهداف خود، بهخصوص برای اهداف انتخاباتی در ایام انتخابات استفاده کند. نتایج این پژوهش میتواند گامی باشد، هرچند کوتاه، درراستای استفاده از اینترنت درجهت پیشبرد دموکراسی در ایران.
3.1. اهداف پژوهش
در این پژوهش بهطور کلی دو هدف معین را دنبال میکنیم:
- رسیدن به شناختی از فضای فیسبوک در روزهای منتهی به انتخابات، از طریق تحلیل بحثهای کامنتی در این سایت و درنهایت بیان تمهای اصلی آنها؛
- درک چگونگی تأثیرگذاری این فضا بر رفتار انتخاباتی از طریق مشاهدۀ کامنتها و مصاحبه با افراد شرکتکننده در بحثها.
فصل دوم: ادبیات پژوهش
درمورد رابطۀ فیسبوک و مشارکت سیاسی و حتی بهطورکلیتر رابطۀ سایتهای شبکۀ اجتماعی و مشارکت سیاسی، ادبیات مستقلی وجود ندارد. آنچه هست گسترش بحث از ادبیات حول رابطۀ اینترنت و مشارکت سیاسی است. برای این منظور، ویژگیهای مختص سایتهای شبکۀ اجتماعی را در این بحثها درنظر میگیرند. ما نیز در اینجا ادبیات نظری موجود دربارۀ تأثیر اینترنت بر مشارکت سیاسی را بیان میکنیم و سپس بحث را به سایتهای شبکۀ اجتماعی گسترش میدهیم.
1.2. اینترنت و مشارکت سیاسی
دربارۀ تأثیر اینترنت بر مشارکت سیاسی دو دیدگاه اولیه و کلیِ خوشبینانه و بدبینانه و متعاقب آن دو فرضیۀ بسیج و تقویت وجود دارد که هر دو بهطور یکجانبهای به این موضوع مینگرند. خوشبینها تأثیر اینترنت بر دموکراسی را مثبت ارزیابی میکنند و اینترنت را موجب بسیج گروههای حاشیهای برای مشارکت در سیاست میدانند. بدبینها درمقابل این تأثیر را منفی یا حداکثر خنثی میدانند و برایننظرند که اینترنت صرفاً گروههایی را که در سیاست فعال هستند، تقویت میکند. دیدگاه سومی نیز در این میان وجود دارد که برخلاف دو دیدگاه فوق نگاه یکجانبهای به موضوع ندارد و براساس آن، برای اینترنت نمیتوان تأثیری کلی درنظر گرفت. درادامه توضیحات بیشتری درمورد هریک از این سه دیدگاه ارائه میشود.
مهمترین دلیلی که خوشبینها بیان میکنند این است که اینترنت بهخصوص سایتهای شبکۀ اجتماعی، با کاهش هزینۀ مشارکت و بسیج (اندویزا، کانتیجاک و گالگو، 2009؛ اسکلوزمن، 2010) و هزینۀ کسب اطلاعات سیاسی (اندویزا، کانتیجاک و گالگو، 2009؛ استنلی و ویر، 2003؛ ونوینگاردن 2012؛ کوراه، 2009؛ دیماگیو و دیگران 2001؛ وینگ، دیگنارو و داتون، 2006؛ لارسون، 2004)، مشارکت سیاسی را افزایش میدهد. همچنین چون امکان کنترل حکومت روی این رسانهها کمتر است، افراد به اطلاعاتی دسترسی دارند که در رسانههای سنتی سانسور میشود (شین، 2003؛ وینگ، دیگنارو و داتون، 2006). بهعلاوه اینترنت بهخصوص تکنولوژیهای نسل دوم امکان تشکیل و سازماندهی گروهها، تشکیل شبکههای اجتماعی و همکاری افراد در بعد وسیع را فراهم میکند (گوستافسون، 2013؛ وینگ، دیگنارو و داتون، 2006؛ اسکلوزمن، 2010؛ کوراه، 2009). بدینترتیب امکان مواجهشدن افراد با دیدگاههای متفاوت و متعارض بیشتر میشود. همچنین طبیعت نامتمرکز و تعاملی نسل دوم اینترنت از جمله سایتهای شبکۀ اجتماعی، افراد را از مصرفکنندههای منفعل اطلاعات به تولیدکنندگانی فعال تبدیل میکند (کافمن، 2009؛ شین، 2003؛ ویر، 2002).
ازجمله پژوهشهای تأییدکنندۀ این رویکرد، کارِ گیل د زونیگا (2009) است. این پژوهش ضمن تأیید رابطۀ مثبت استفاده از منابع خبری سنتی آنلاین با انواع مشارکت آنلاین و آفلاین، نشان داد که استفاده از وبلاگها تأثیر مثبتی بر مشارکت سیاسی آنلاین دارد. این پژوهش با کنترل عوامل دموگرافیک، موارد مربوط به محل استفاده از اینترنت (خانه یا محل کار) و تعداد سالهایی که فرد از اینترنت استفاده کرده است و نیز استفاده از رسانههای آفلاینی مانند تلویزیون و روزنامه انجام شد (گیل د زونیگا، پویگ ال آبریل و روجاس، 2009).
گیبسون، لوسولی و وارد، (2005) نیز طی تحلیل ثانویهای روی اطلاعات پیمایشی در سطح اروپا، فرضیۀ بسیج را تأیید کرد. این پژوهش نشان داد الگوهای مشارکت مبتنی بر وضعیت اقتصادیاجتماعی، جنسیت و همچنین منابع مورد نیاز برای مشارکت در فضای آفلاین با آنلاین متفاوت است. چراکه طبق این پژوهش اولاً جهان آنلاین فضایی را برای مشارکت کسانی که در غیر این صورت فعال نیستند، فراهم میکند. مثلاً زنان و نیز شهروندانِ از نظر وضعیت اقتصادیاجتماعی پایینتر که در فعالیتهای آفلاین کمتر مشارکت میکنند، در فعالیتهای آنلاین همترازِ مردان و دیگرانی که از نظر وضعیت اقتصادیاجتماعی بالاترند، مشارکت میکنند. جوانان هم که در فعالیتهای آفلاین کمتر از پیرترها مشارکت میکنند، در فعالیتهای آنلاین بیشتر از پیرترها مشارکت دارند. ثانیاً اینکه در فضای آنلاین منابع جدیدی مطرح میشود که مختص به اینترنت است و ربطی به منابع مرتبط با فضای آفلاین ندارد. درواقع منابع آفلاین فقط تا قبل از دسترسی به اینترنت اهمیت دارند و وقتی فرد آنلاین میشود، مهارتهای جدیدی اهمیت مییابد که مرتبط با اینترنت است (گیبسون، لوسولی و وارد، 2005).
یا مثلاً اندویزا (2013) با مطالعه حول اعتراضات اسپانیا در سالهای 2011-2012 نقش رسانههای دیجیتال را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که اولاً سازمانهایی که اعتراضات را هدایت میکردند، کاملاً متفاوت از فعالیتهای جمعی سنتی بودند، برای مثال جوانتر بودند و کمتر عضویت رسمی داشتند. ثانیاً فرایند بسیج با استفاده از رسانههای دیجیتال بهخصوص سایتهای شبکۀ اجتماعی امکانپذیر شده است. ثالثاً مشارکتکنندگان متفاوت بودند، آنها جوانتر و تحصیلکردهتر بودند و تعداد زنان و بیکاران آن درمقایسه با دیگر اتفاقات مشابه بیشتر بود. لذا رسانههای دیجیتال در این اعتراضات بخشهای جدیدی از جامعه را برای مشارکت بسیج کرده بود (اندویزا، 2013).