زبان پدیدهای است اجتماعی که ارتباط تنگاتنگی با ساخت اجتماعی یک جامعه دارد. هر فرد هنگام صحبت کردن به نحوی اجتنابناپذیر، قرائنی دال بر خاستگاه، شخصیت، دیدگاه و حتی افکار خود به دست میدهد بهطوریکه مخاطب به کمک آنها میتواند در مورد گوینده اظهار نظر نماید. خصلت اجتماعی زبان آن را با بسیاری از پدیدهها، روندها و عوامل اجتماعی-فرهنگی پیوند میدهد و این پیوستگی به حدی است که برخی زبان را آیینهای دانستهاند که پدیدهها و دگرگونیهای اجتماعی-فرهنگی جامعه را به نوعی در خود منعکس میکند. ما روزانه آنچنان در زبان غوطهوریم که گاهی تأثیرات عمیقی را که ممکن است بر زندگی، روابط و حیات اجتماعیمان داشته باشد، دست کم میگیریم (سلطانی،1391). زبان گذشته ما را رقم زده، حال ما را میسازد و آینده ما نیز تحت تأثیر آن است. استفاده از زبان توسط رسانهها، اربابان قدرت و سیاستمداران، از تجلیهای زبان در زندگی سیاسی-اجتماعی ماست. در این میان از حوزههای مختلف علم زبانشناسی، دیدگاه «تحلیل گفتمان انتقادی[1]»-که البته تنها منحصر به زبانشناسی نیست و دیدگاهی میان رشتهای محسوب میشود- به مطالعه زبان به مثابه کردار اجتماعی[2] میپردازد و کارکرد آن را در جامعه و سیاست بررسی میکند.
«دیدگاه فوق رویکردی است که از دل زبانشناسی نقشگرا[3] و جامعهشناسی جوانه زده است. به طور کلی در تحلیل گفتمان[4] سه نگرش عمده مطرح است که عبارتند از: تحلیل گفتمان ساختگرا[5] و صورتگرا[6] که گفتمان را سطح فراتر از جمله و تحلیل گفتمان را تحلیل این سطح دانستهاند، تحلیل گفتمان نقشگرا که اولویت را به کارکرد و بافت موقعیت[7] میدهد و گفتمان را به مثابه زبان به هنگام کاربرد تعریف میکند و سومین نوع تحلیل گفتمان، تحلیل گفتمان انتقادی است. در واقع این رویکرد صورت نوین و توسعه یافته تحلیل گفتمان نقشگراست که از اندیشههای فیلسوف و اندیشمند معاصر فرانسوی، میشل فوکو[8] (1984-1926م) و مکتب انتقادی فرانکفورت بسیار تأثیر پذیرفته است» (اسدی، 1391: 4). تحلیل گفتمان انتقادی به این معنا انتقادی است که هدفش آشکار ساختن نقش کردارهای گفتمانی[9] در جهان اجتماعی است. از جمله آن روابط اجتماعی که شامل روابط نابرابر قدرتند و هدفشان سهیم شدن در ایجاد تغییرات اجتماعی در راستای ایجاد روابط متعادلتر قدرت در فرآیند ارتباطات و در جامعه به طور عام است (سلطانی، 1384). در این
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
رویکرد مفاهیمی چون ایدئولوژی[10] و قدرت وارد تحلیل میشوند و بافت گسترش یافته و روابط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را نیز در بر میگیرد تا تحلیل از سطح توصیف فراتر رفته و به سطح تفسیر[11] و تبیین[12] برسد. در این حوزه اعتقاد بر این است که متون عاری از بار ایدئولوژیکی نیستند بلکه حوادث، رویدادها و متون، از منظر خاصی گزارش میشوند. زبان و گفتمان واجد سطوح و لایههایی هستند. درسطوح زیرین حاوی ایدئولوژی و روابط قدرت و سلطه میباشند و در سطوح زبرین حاوی ساختارها و مولفههای گفتمانمدار هستند. این ساختارها و مؤلفهها رابطه مستقیم و دیالکتیک با ایدئولوژی نهفته در لایههای زیرین متن و گفتمان دارد. از این رو هدف تحلیل گفتمان انتقادی آشکار ساختن آن بعدی است که در ورای واژهها، جملهها، متون زبانی، مطبوعاتی و شفاهی به نظر افراد طبیعی جلوه میکند و از دید آنها مخفی میماند. بدین ترتیب این رویکرد بستری ایجاد میکند برای آگاهی دادن به مردم به هدف رفع این نابرابریها.
1-2- بیان مسئله
در تحلیل گفتمان انتقادی بین زبان از یک سو و قدرت، سلطه و ایدئولوژی از سوی دیگر رابطه دو سویه برقرار است. ساختهای ایدئولوژیک در خدمت برقراری مناسبات قدرت در جامعه هستند و اعمال قدرت هم، بنا به تعبیر گفتمانشناسان انتقادی، یا از طریق قوه قهریه (مثلاً قدرت اسلحه و زور) صورت میگیرد و یا از طریق زبان و گفتمانهای خاص. البته ادعایی در این زمینه وجود دارد که زبان را کارآمدتر از زور میداند به شرطی که به صورت مؤثر از زبان استفاده شود (یارمحمدی، 1385: 63؛ به نقل از اسدی، 1391). استفاده مؤثر از زبان یعنی اینکه ساختهای ایدئولوژیک از طریق زبان به شکل غیر مستقیم به اهل زبان عرضه گردد. مردم خیال میکنند که در انتخاب و فهم مسائل آزادند، اما این منابع قدرت و ایدئولوژی هستند که به شیوه پوشیده و تدریجی تعیین میکنند که مردم چگونه بیاندیشند، قضاوت کنند و سپس انتخاب نمایند. تحلیل گفتمان انتقادی به دنبال شفافسازی متون و معانی در جهت ارتقاء سطح آگاهی بخشی انتقادی[13] به جامعه است. در این راستا، در زمینه تحلیل گفتمان انتقادی سیاستمداران و به ویژه بازتاب آن در رسانهها و مطبوعات، مطالعات زیادی صورت گرفته است. اما موضوع تحلیل گفتمان پزشکی چندان مورد توجه زبانشناسان نبوده است. مطالعاتی که بیشتر در این زمینه انجام گرفتهاند بیشتر توسط پژوهشگران رشتههای پزشکی و پیراپزشکی بوده است. بنابراین بررسی تعامل پزشک و بیمار از دیدگاه زبانشناختی و از طریق مطالعه میدانی، میتواند گام مهمی در تشخیص و آگاهی از چگونگی تجلی نابرابریهای موجود در حوزه گفتمان پزشکی باشد.
پزشکان نیز جزء گروهی هستند که به واسطه تحصیلات، دانش، موقعیت و پایگاه اجتماعیشان از قدرت اجتماعی بالایی برخوردارند و به همین سبب به نظر میرسد که در تعاملات خود با بیماران، کنترل کننده و تصمیمگیرنده نهایی باشند. مطالعات انجام گرفته در این حوزه نشان میدهد که بیماران نیز این کنترل بر فرآیند و محتوای مصاحبه را میپذیرند و این را طبیعی میانگارند که پزشک باید تصمیمگیرنده بوده و آنها اطاعت نمایند (لی[14] و همکاران، 2007). مطالعه حاضر با به کارگیری مفاهیم نظری و تحلیلی موجود در تحلیل گفتمان انتقادی و به ویژه دیدگاه نورمن فرکلاف، به بررسی مصاحبههای پزشکی و نمود قدرت میپردازد. منظور از مصاحبههای پزشکی، گفتوگوی بین پزشک و بیمار است که به هنگام معاینه یا به عبارتی ویزیت بیمار صورت میگیرد. منظور از قدرت در این موقعیت، رابطه نابرابر بین پزشک و بیمار است که به دلیل دانش تخصصی پزشک، موقعیت برتر و معتبر اجتماعی وی ایجاد میشود. پژوهش حاضر در صدد این است که به بررسی نشانگرهای قدرت در گفتمان پزشک پرداخته و غالب بودن روابط قدرت را در گفتمان پزشک و بیمار نشان دهد.
1-3- پرسشها و فرضیههای پژوهش
پژوهش حاضر بر مبنای یکی از الگوهای تحلیل گفتمان انتقادی یعنی الگوی فرکلاف انجام میشود. این پژوهش سعی دارد پاسخ مناسبی برای سوالات زیر فراهم آورد:
- رابطه میان کاربرد نشانگرهای قدرت در گفتمان پزشک با سن بیماران چگونه است؟
- رابطه میان کاربرد نشانگرهای قدرت در گفتمان پزشک با تحصیلات بیماران چگونه است؟
- آیا در گفتمان پزشک و بیمار فارسی زبان عامل قدرت غالب است یا عامل همبستگی[15]؟
نگارنده پژوهش حاضر برای پرسشهای فوق فرضیههای زیر را مطرح کرده است:
- کاربرد نشانگرهای قدرت در گفتمان پزشک با بیماران مسن (بالای 50 سال) بیشتر است.
- کاربرد نشانگرهای قدرت در گفتمان پزشک با بیماران دارای تحصیلات پایین (غیردانشگاهی) بیشتر است.