در حوزة آسیبشناسی روانی و روانشناسی بالینی مباحث متعددی مورد بررسی قرار گرفته و وظایف و تكالیف گوناگونی بعهدة این دو رشته علمی، قرار دارد. آسیبشناسی روانی علمی است كه در آن كوشش میشود با توجه به اصول اساسی روانشناسی، رفتار نابهنجار كشف و علل آن مورد بررسی واقع شود (آزاد، 1388).
در این میان، در حیطه آسیبشناسی روانی میتوان به اختلالات خلقی اشاره نمود. به نظر میرسد ژنتیک، محیط اولیه، نوروبیولوژی و فرایندهای روانیو اجتماعی از عوامل مهم و مؤثر در اختلالات خُلقی میباشند؛ به نظر میرسد برخی از مواد مخدر تفریحی و داروها نیز باعث ایجاد یا بدتر شدن علایم میشوند. پژوهش حاضر بر روی نقش نوروبیولوژی متمرکز شده است، اگر چه هیچ علت ارگانیک مجزایی یافت نشد. ترکیب بسیار محتمل علائم، بحثهایی را در مورد اینکه آیا تشخیص نشان دهنده یک اختلال واحد است یا تعدادی از سندرمهای گسسته، برانگیخته شده است (بیکیر، 2006).
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
نقطه اتکای درمان، داروهای ضد افسردگیاست، که عمدتاً فعالیت (گیرنده (بیوشیمی) گیرندهدوپامین) و (گاهی اوقات سروتونین) را سرکوب میکنند.درمان روانیو توانبخشی حرفهای و اجتماعی نیز در درمان مهم هستند. در موارد جدی ترکه امکان ایجاد خطر برای شخص بیمار وجود دارد، ممکن است به بستری اجباری نیاز باشد، اگر چه ماندن در بیمارستان در حال حاضر کوتاه تر و کمتر از آن چیزی است که زمانی مرسوم بود(کویل، 2006).
این اختلال عمدتاً خلق را بیثبات میکند، اما معمولاً به مشکلات مزمن در رفتار و احساسات نیز میانجامد. افراد مبتلا، اختلالاتی همچونافسردگیو اختلال اضطرابرا نشان میدهند و در نتیجهمشکلات اجتماعی از قبیل بیکاری طولانی مدت، فقر و بیخانمانی در آنها مشاهده میشود.امید به زندگیمتوسط افراد مبتلا به این اختلال به دلیل افزایش مشکلات در سلامت روانشناختی، جسمی و نرخ خودکشیبالاتر (حدود ۵درصد) ۱۲ تا ۱۵ سال کمتر از کسانی که مبتلا به آن نیستند (بیکیر، 2006).
در فرایند سنجش روانشناختی، با تأكید بر رویكرد درمانی، همواره به شناسایی و تشخیص مشكلات و عوارض روانشناختی پرداخته شده و تلاش میگردد، با تشخیص دقیق بتوان بستر مناسبی را برای ارائه خدمات درمانی فراهم ساخت. در مواقعی كه سنجش روانشناختی مسیر نادرستی را طی كند و بهگونهای دقیق، شناسایی عوارض روانشناختی یا علائم و نشانگان اختلالات روانشناختی را مورد غفلت قرار دهد. آنگاه تشخیص مشكلات و اختلالات روانشناسی نادرست بوده و بدون هیچ شكی ارائه خدمات مشاوره و رواندرمانی، از بازدهی اندكی برخوردار است (كامكاری و شُكرزاده، 1392).
این ابزارکه عمدتاً برای ارزیابی ابعاد پایهای اختلال شخصیت در جمعیتهای بالینی طراحی شده است، میتواند در جهت ارزیابی بیماران با دامنه وسیعی از سایر اختلالات روانپزشکی شامل اختلالات اضطرابی، اختلالات خلقی، اختلالات خوردن، اختلال سوء مصرف مواد، اختلال جسمانی شکل و اختلالات بالینی از قبیل اسکیزوفرنیک و اختلال وسواس- اجبار نیز مناسب باشد. بیمارانی با این مشکلات را در بخشهای بیماران بستری، بخش بیماران سرپائی، مراکز بهداشت روانی میتوان یافت. فُرم بازسازی شده پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا-2 (MMPI-2RF) همچنین برای ارزیابی مشکلات مذکور در مراجع قانونی نیز کاربرد دارد.از اینرو، در تحقیق حاضر به بررسی روایی تشخیصی فُرم بازسازی شده پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا-2 (MMPI-2RF) در افراد با اختلالات خُلقی پرداخته شده است.
2-1 بیان مساله
از دیرباز به کاربرد آزمونهای روانشناختی تأکید شده و تلاشهای متعددی پیرامون شناسایی روایی ابزارهای روانشناختی انجام گرفته است. اولین تحقیق در زمینه روایی ابزارهای روانشناختی به اقدامات ترمن و اوتیس در سال 1917 باز میگردد. ترمن و اوتیس به دنبال این بودند تا بتوانند روایی پیشبین آزمونهای هوشی را در زمینه موفقیت شغلی نیروهای پلیس و آتشنشانی تعیین نمایند. از آن زمان تا به حال پژوهشهای متعددی در زمینه ویژگیهای روانسنجی ابزارهای روانشناختی انجام گرفته است و این سنت دیرینه توسط پژوهشگران در حیطههای آسیبهای اجتماعی و آسیبهای روانی ادامه یافته است (کایلوت، بوکاکینی، واریلا، دیویس و روستو، 2010).
سیاهه اطلاعات شخصی وودورث در بیمارستان مینهسوتا توسط مککینلی و هتهوی مورد بازنگری قرار گرفته و توانستند تا نسخه اصلی پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا را تدوین کنند. در سال 1989 نسخه دوم این ابزار با کاربردهای مشاورهای در زمینه گرایش به مواد منتشر شد و در سال 2003 مقیاسهای بالینی آن مورد بازسازی قرار گرفت. فُرم بازسازی شده مجدد پرسشنامه شخصیتی چندوجهی مینهسوتا که در سال 2008 منتشر شده است، در زمینه تشخیص آسیبشناسی روانی و گرایش به مواد مخدر از روایی تشخیصی برخوردار است (کامکاری و شُکرزاده، 1392).