- مهارت تصمیم گیری
- مهارت حل مسأله
- مهارت تفکر خلاق
- مهارت تفکرانتقادی
- مهارت برقراری ارتباط مؤثر
- مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی
- مهارت خودآگاهی
- مهارت همدلی کردن
- مهارت مقابله با هیجان ها
- مهارت مقابله با استرس
پژوهشگران تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی را در كاهش رفتارها ی پرخطر و افزایش سازگاری، خوداتكایی واعتماد به نفس مورد تایید قرار داده اند. مطالعات بسیاری در مورد تأثیر برنامه ی آموزش مهارتهای زندگی بر ابعاد مختلف سلامت روان انجام گرفته و نتایج نشان داده است كه آموزش این مهارتها سبب بهبود مهارتهای اجتماعی وارتباطات بین فردی، افزایش رفتارهای مثبت اجتماعی وسازگاری اجتماعی،افزایش رضایت ازسیستم خانوادگی وسازگاری با خانواده و افزایش مهارتهای مقابله ای شده است (بوتوین وگریفین. 1385 ؛كاظمی،مؤمنی وكیامرثی، 1390).به نظرمی رسدآموزش مهارتهای زندگی گام موثری در این جهت باشد كه استعدادها و توانمندی های دانش آموزان بكار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی كرده و نوجوان ضمن استفاده ی درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال واحساسات خود را می پذیرد و مهارت های لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی كسب می كند(شعاری نژاد،1381،79).
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
پژوهشهای متعدد و گستردهای تأثیر مثبت مهارت های زندگی را در كاهش سوء مصرف مواد، پیشگیری از رفتارهای خشونتآمیز،تقویت اتكا به نفس، افزایش مهارت های مقابله با فشارها و استرسها،و برقراری روابط مثبت و مؤثر اجتماعی نشان دادهاند. نیازهای زندگی امروز ، تغییرات سریع اجتماعی- فرهنگی ، تغییر ساختار خانواده، شبكه گسترده و پیچیده ی ارتباطات انسانی و تنوع، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی انسان ها را با چالش ها ، استرسها و فشارهای متعددی روبرو نموده است كه مقابله ی مؤثر با آن ها نیازمند توانمندیهای روانی- اجتماعی می باشد . فقدان مهارت ها و توانایی های عاطفی، روانی و اجتماعی افراد را در مواجهه با مسائل و مشكلات آسیب پذیر نموده و آن ها را در معرض انواع اختلالات روانی، اجتماعی و رفتاری قرارمیدهد .پژوهشهای بیشمار نشان دادهاند كه بسیاری از مشكلات بهداشتی و اختلالات روانی- عاطفی ریشه های روانی- اجتماعی دارند از جمله ی این عوامل فقدان مهارت های زندگی است (کرمی و همكاران ، 1391) .
امروزه به رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه زندگی و تجددگرایی، بسیاری از افراد از رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات و مسائل روزمره زندگی ناتوان و آسیب پذیر ساخته است. پژوهش های بی شماری نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی، عاطفی، ریشه های روانی- اجتماعی دارند. حل مسئله یکی از مهمترین فرآیندهای تفکر است که به افراد کمک می کند تا مقابله موثری با مشکلات و چالش های زندگی داشته باشند و در سلامت روانی و اجتماعی افراد نقش مهمی بازی می کند. انسان ها برای مقابله سازگارانه با موقعیت های تنش زا و کشمکش های زندگی، نیاز به آموختن برخی مهارت ها دارند(کلینکه، 2010).هدف از ارائه این مهارت، کمک به افراد در جهت شناخت هرچه بهتر خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنش زا و حل کردن مسائل و مشکلات افراد است.در سایه تامین چنین هدفی، توانایی های روانی- اجتماعی افراد افزایش پیدا می کند(امامی نائینی،1391).متخصصان علوم رفتاری معتقدند که می توان با پیچیدگی مسائل- به هر اندازه که باشد- به کمک یک ساختار طبقه بندی شده، برخورد کرد. ساختار چندمرحلهای به افراد کمک میکند تا به هنگام مواجهه با مشکل، مسئله را از قالب کلی خارج ساخته و آن را به اجزایش تقسیم کنند. بدین صورت مسئله از حالت کلی، رعب آور و غیرقابل حل بودن خارج گشته و به اجزاء قابل فهم و قابل حل، تفکیک می شود(رئوفی، 1389).
ارتباط یعنی برقراری رابطه بین دو فرد،دو موضوع ،دو اندیشه و اشتراک فکر و اندیشه بین طرفین ارتباط . ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده مشروط بر اینکه محتوای مورد انتقال از فرستنده پیام به گیرنده پیام منتقل گردد.(احدیان ، 1370، ص50). به بیانی دیگرارتباط راجریانی می دانند که در طی آن دو نفر یا بیشتر به تبادل افکار و احساسات و عقاید خود می پردازند و از طریق به کار بردن پیام هایی که معنایش برای کلیه آنها یکسان است به انجام این امر مبادرت می ورزند.( ساروخانی،1368،ص5).درتعریف دیگری آمده است ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال و تبادل افکار ، اندیشه ها ، احساسات و عقاید دو نفر یا بیشتر با استفاده از علائم،نمادهای مناسب به منظور تاثیر کنترل و هدایت یکدیگر(شعبانی ،1368).ارتباط با دیگران ما را درراه کمال کمک می کند.اغلب برای اولین بار توانایی های خود را در تعامل با دیگران می شناسیم.مهارت های ارتباطی لازمه ی زندگی و ادامه ی مسیر هستند.این مهارت هامی تواننددر کنار آمدن ما با دیگران موثر باشندو هر گونه کاستی در این زمینه به بروز مشکلاتی در ارتباط های بین فردی می انجامد(امامی نایینی،1385).
1-2-بیان مساله
پیشرفت های علمی و فنی سال های اخیر انسان ها را با انبوهی از مسائل و مشكلات گوناگون مواجه ساخته است . كنار آمدن با این فشارهای زندگی و كسب مهارت های فردی و اجتماعی، همواره بخشی از واقعیت زندگی انسان بوده و در ادوار متفاوت زندگی او، به اشكال گوناگونی تجلی یافته است. در دوره ی كودكی این تعارض ها جلوه ی چندانی ندارند، اما با افزایش سن و هنگام مواجهه با دشواری های ویژه سنین نوجوانی و جوانی، كشمكش های درونی و محیطی بیشتر تظاهر پیدا می كنند. به منظور ارتقاء سطح توانایی افراد جهت حل مؤثر این مسائل و مقابله با مشكلات موجود، نیاز به توجه جدی و برنامه ریزی دقیق وجود دارد. زیرا توانایی در حل مسائل و مشكلات نقش تعیین كننده ای در تأمین سلامتی روانی، موفقیت فردی و زندگی سالم دارد(شاملو،1387،93).بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی لازم هستند . وهمین امر آنان را در مواجه با مشکلات و مسائل روزمره زندگی ناتوان وآسیب پذیر ساخته است. و بسیاری از این مشکلات و اختلالات به علت عدم داشتن برخی مهارت های لازم زندگی است. انسان ها برای مقابله سازگارانه با موقعیت های تنش زا وکشمکش های زندگی ، نیازمند آموختن برخی از مهارت ها هستند ،یکی از مؤثرترین برنامه هایی که به افراد کمک می کند تا زندگی بهتر و سالم تری داشته باشندآموزش مهارت های زندگی است(وفایی بور بور،1387).از سوی دیگر در عصر حاضر که تکنولوژی با سرعت سرسام آوری پیش میرود، جامعه بیش از هر زمان دیگر نیازمند افراد هوشمند، خلاق و نوآور است. یکی از وظایف نظام آموزشی، پرورش افرادی است که توانایی حل مسأله و گشودن گرهها و معضلات را دارند؛ نه انباشت اطلاعات و دانشهایی که به سرعت منسوخ میشوند (سرهنگی و دیگران، 1389،ص 2). امروزه به رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه زندگی و تجددگرایی، بسیاری از افراد از رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات و مسائل روزمره زندگی ناتوان و آسیب پذیر ساخته است. پژوهش های بی شماری نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی، عاطفی، ریشه های روانی- اجتماعی دارند. حل مسئله یکی از مهمترین فرآیندهای تفکر است که به افراد کمک می کند تا مقابله موثری با مشکلات و چالش های زندگی داشته باشند و در سلامت روانی و اجتماعی افراد نقش مهمی بازی می کند. انسان ها برای مقابله سازگارانه با موقعیت های تنش زا و کشمکش های زندگی، نیاز به آموختن برخی مهارت ها دارند(کلینکه، 2010). هدف از ارائه این مهارت، کمک به افراد در جهت شناخت هرچه بهتر خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنش زا و حل کردن مسائل و مشکلات افراد است. در سایه تامین چنین هدفی، توانایی های روانی- اجتماعی افراد افزایش پیدا می کند. یک عامل مهم دیگر که به هنگام رویارویی با مسائل، توجه بدان ضروری است، آگاهی از فرآیند حل مسئله است. واقعیت این است که بسیاری از ما انسان ها نمی دانیم چگونه بایدبا مشکلات مقابله کنیم. به عبارت دیگر، راهکار مشخصی برای حل مسأله خود نداریم. روانشناسان معتقدند که حل مسئله، یک فرایند است و اگر فرد بخواهد برخورد درستی با مسئله خود داشته باشد بهتر است مراحلی را در این فرآیند طی کند(امامی نائینی، 1391).متخصصان علوم رفتاری معتقدند یکی از مؤثرترین برنامه هایی که به افراد کمک می کند تا زندگی بهتر و سالم تری داشته باشند آموزش مهارت های زندگی است. هدف این برنامه کمک به افراد جهت شناخت هر چه بهتر خود ، برقراری روابط بین فردی مناسب و مؤثر ، کنترل هیجانات ، مدیریت شرایط تنش زا و حل کردن هرچه بهتر مسائل ومشکلات افراد است. در سایه تأمین چنین هدفی ، توانایی های روانی اجتماعی افراد یک جامعه ، می توان سطح بهداشت روانی را در آن جامعه بالا برد و از بروز آسیب های اجتماعی پیشگیری کرد(امامی نائینی،1387).