تحولات مدیریتی در دو دههی اخیر و حضور سازمانها در دنیای رقابتی و پیچیدهی امروز این نکته را یادآور میشود که مدیریت نیز مانند سایر علوم، نیازمند مهارت و تخصص است. مدیران باید محیط پیرامون خود را شناسایی کرده و با اشراف به اصول، فنون و استفاده از ابزارهای موردنیاز، سازمان خود را اداره کنند.
دنیای پرتلاطم و رقابتی حاکم بر فضای کسبوکار سازمانها، مؤلفهی نیروی انسانی را تبدیل به یک عامل تأثیرگذار و فرصت بالقوه در حفظ و ارتقای منافع سازمانی و پایداری ماندگار سازمانها کرده است؛ بهطوریکه در اختیار داشتن منابع انسانی کیفی و دارای مهارتهای متناسب با نیازمندیهای سازمان، از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.
موضوع مدیریت استعداد راهبردی از جدیدترین موضوعات حوزهی مدیریت منابع انسانی به شمار رفته و هدف آن پرداختن به بحث مهم جذب، نگهداشت، بهسازی استعدادها و دستیابی سازمان به کسب مزیت رقابتی پایدار است. طی یک دههی اخیر بحثهای فراوانی درزمینهی مدیریت استعداد در سطح جهانی شکلگرفته اما مبحث مدیریت استعداد راهبردی همچنان نیازمند توجه گستردهتر و بررسی بیشتر است. ازاینرو با توجه به نقش محوری مدیریت استعداد راهبردی در کسب مزیت رقابتی پایدار سازمان، این مطالعه قصد دارد به بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد و تعهد سازمانی بپردازد.
1-2) بیان مسئله
در شرایطی که سازمانها با تغییرات محیطی سریع و شرایط رقابتی سختی مواجه هستند، جذب و نگهداری نیروی انسانی مناسب که توانایی و قابلیتهایی متناسب با این شرایط را داشته باشد و بتواند سازمان را در شرایط عدم اطمینان و بسیار پویای کنونی، رهبری نماید بسیار حائز اهمیت است.
از دیدگاه مدیریت استراتژیک منابع انسانی، همهی دانشها و مهارتها، راهبردی محسوب نمیشوند. در این رابطه، توان راهبردی منابع انسانی را میتوان در دو بعد مدنظر قرار داد: ارزشمند بودن و منحصربهفرد بودن (Snell, Lepak, & Youndt, 1999).
دیدگاه مبتنی بر منابع بر این دلالت دارد که منابع انسانی هنگامی ارزشمند هستند که در پیشبرد اثربخشی، در استفاده از فرصتها و خنثی نمودن تهدیدات نقش داشته باشند. از دید مدیریت استراتژیک، ایجاد ارزش عبارت است از تمرکز برافزایش سود مشتری در مقایسه با هزینهها. در این رابطه، اگر نیروی انسانی در کاهش هزینهها و فراهم نمودن خدمات و محصولات نقش داشته باشد، میتواند ارزشافزوده ایجاد نماید (Lepak & Snell, 1999).
از دید اقتصادی، نظریهی معامله – هزینه بر این دلالت دارد که سازمانها مزیت رقابتی را هنگامی کسب میکنند که منابع خاصی داشته باشند که بهراحتی قابل تقلید و نسخهبرداری توسط رقبا نباشد (Williamson, 1975). لذا هنگامیکه منحصربهفرد بودن منابع افزایش مییابد، سازمانها برای سرمایهگذاری در منابع بهمنظور کاهش ریسک و بهرهبرداری از توانهای تولیدی خود انگیزه دارند. درواقع، منظور از منحصربهفرد بودن منابع انسانی، میزان وجود نیروی انسانی مخصوص و کلیدی در یک سازمان میباشد.
در سالهای اخیر و به دلیل جایگاه محوری و استراتژیک منابع انسانی در سازمان، سرمایهگذاری در حوزههای شناخت استعدادها، انتخاب و بهکارگیری نیروهای انسانی شایسته و کلیدی در سطوح مختلف مشاغل سازمانی، پایش عملکرد، افزایش مهارت و هدایت صحیح آنها بهمنظور بهبود عملکرد و تعهد سازمانها امری ضروری است.
در کشور ما نیز با توجه به اجرای اصل 44 قانون اساسی و مسئلهی خصوصیسازی، لازم است نیروهای انسانی شاغل، از دانش والایی بهمنظور بهبود عملکرد و تعهد سازمانی برخوردار باشند. بهویژه در صنعت پیچیدهی برق، به نیروی انسانی ارزشمند نیاز بیشتری وجود دارد و چون پیشرفت فنّاوری بسیار سریع است، ضرورت دارد مرتباً دانش، آگاهی و تخصص شاغلین این صنعت حساس ارتقاء یابد.
همچنین صنعت برق، صنعتی است که وزن دانش و فناوری در آن بالا بوده و بدنهی کارشناسی آن از کمیت و کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. هر چه سطح دانش کارکنان و شاغلان در یک صنعت بالاتر باشد مدیریت بر آنها پیچیدهتر خواهد بود. صنعت برق مانند قطار سریعالسیری است که بیش و پیش از رشد اقتصادی کشور، درحالتوسعهی تأسیسات بوده و باید متناسب با این سرعت توسعه، نیروی انسانی کافی و مناسب را پرورش دهد، بکار برد و بتواند به مزیت رقابتی پایدار دست یابد. هماکنون نیروی انسانی که بهصورت مستقیم و یا وابسته با این صنعت همکاری میکنند از کمیت و کیفیت بالایی برخوردار بوده و ازاینرو بحث سازماندهی و مدیریت نیروی انسانی در این صنعت اهمیت خاصی یافته است. به عقیدهی برخی از صاحبنظران، مدیریت آمیختهای از علم و هنر است و علم را با یک استعداد وجودی باید بکار گرفت و به یک مهارت عملیاتی تبدیل کرد. بر این اساس و با توجه به پیشرفت گستردهی سازمانها و پیچیدهترشدن آنها، برای پیش بردن سازمانها به سطح مدیریتی بسیار بالاتری نیاز خواهد بود و مدیریت استعداد راهبردی کمک میکند که استعدادهای مدیریتی شناسایی شوند، پرورش یابند، شرایطی فراهم شود که بدنهی مدیریتی آیندهی صنعت برق کشور از بنیهی قویتری برخوردار شود و بتواند به مزیت رقابتی پایدار دست یابد. با توجه به روند رشد فعلی صنعت برق، در یک افق زمانی 20 ساله، تأسیسات این صنعت حداقل 2 برابر میزان فعلی خواهد بود و بنا بهضرورت و با در نظر گرفتن ضریب اطمینان موردنیاز به حداقل بیش از 2 برابر مدیران فعلی در سطوح ارشد، میانی و سرپرستی نیاز خواهد بود (www.sabainfo.ir).
1-3) اهمیت و ضرورت پژوهش
1-4) اهداف پژوهش
1-4-1) هدف اصلی
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
هدف اصلی از انجام این پژوهش بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد و تعهد سازمانی است.
1-4-2) اهداف فرعی
- بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد سازمانی.
- بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی رفتاری کارکنان.
- بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی دانشی کارکنان.
- بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی مهارتی کارکنان.
- بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی سبککاری کارکنان.
- بررسی تأثیر توانمندی رفتاری کارکنان بر عملکرد سازمانی.
- بررسی تأثیر توانمندی دانشی کارکنان بر عملکرد سازمانی.
- بررسی تأثیر توانمندی مهارتی کارکنان بر عملکرد سازمانی.
- بررسی تأثیر توانمندی سبککاری کارکنان بر عملکرد سازمانی.
- بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر تعهد سازمانی.
- بررسی تأثیر تعهد سازمانی بر عملکرد سازمانی.
1-5) فرضیههای پژوهش
- مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
- مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی رفتاری کارکنان تأثیر دارد.
- مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی دانشی کارکنان تأثیر دارد.
- مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی مهارتی کارکنان تأثیر دارد.
- مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی سبککاری کارکنان تأثیر دارد.
- توانمندی رفتاری کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
- توانمندی دانشی کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
- توانمندی مهارتی کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
- توانمندی سبککاری کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
- مدیریت استعداد راهبردی بر تعهد سازمانی تأثیر دارد.
- تعهد سازمانی بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
1-6) روش پژوهش
پژوهش حاضر، ازنظر هدف کاربردی است و ازنظر شیوهی گردآوری دادهها، پژوهشی توصیفی از نوع همبستگی میباشد.
1-7) قلمرو پژوهش
1-7-1) قلمرو موضوعی
پژوهش حاضر از حیث موضوعی در قلمرو مدیریت منابع انسانی و مدیریت رفتار سازمانی میباشد.
1-7-2) قلمرو مکانی
قلمرو مکانی این پژوهش ادارات توزیع برق شهرستانهای لنگرود، رودسر، سیاهکل و لاهیجان در استان گیلان میباشد.
1-7-3) قلمرو زمانی
ازلحاظ قلمرو زمانی، پژوهش حاضر در دورهی زمانی نهماهه از مهرماه 1393 تا تیرماه 1394 انجام گرفت. همچنین دادههای این پژوهش نیز از هفتهی پایانی اسفند 1393 تا پایان هفتهی دوم اردیبهشت 1394 جمعآوری گردید.
1-8) جامعه آماری
جامعهی آماری این پژوهش کارکنان ادارات توزیع برق شهرستانهای لنگرود، رودسر، سیاهکل و لاهیجان میباشند که درمجموع تعداد 340 نفر را شامل میشوند.
1-9) روش نمونهگیری
نمونهگیری در این پژوهش به روش طبقهای انجامگرفته است که تعداد 181 نفر را شامل میشود.
1-10) روش گردآوری اطلاعات
روش گردآوری اطلاعات حاضر بهصورت کتابخانهای و میدانی میباشد.
1-10-1) روش کتابخانهای
درروش کتابخانهای با مراجعه به کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی، از کتب و مقالات فارسی و لاتین جهت تکمیل بخشی از پژوهش استفادهشده است.
1-10-2) روش میدانی
درروش میدانی پس از طراحی، پرسشنامهی مذکور توزیع گردید و پس از دریافت پرسشنامه با توجه به فنون آماری، تجزیهوتحلیل مناسب روی آن صورت گرفته است.
1-11) طبقهبندی و تجزیهوتحلیل دادهها
در پژوهش حاضر، ابتدا از آمار توصیفی برای تجزیهوتحلیل دادهها استفادهشده است. بدینصورت که پس از استخراج دادههای پرسشنامه، جهت بررسیهای جمعیت شناختی از روشهای توصیفی در مورد متغیرهای موردمطالعه و نرمافزارهای SPSS19، Word و Excel استفادهشده است. همچنین بهمنظور بررسی رابطهی بین متغیرها و آزمون فرضیهها، پس از جمعآوری دادهها و اطلاعات گردآوریشده از طریق پرسشنامه، از روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرمافزار WarpPLS4 استفادهشده است.
1-12) تعریف واژگان و اصطلاحات کلیدی
توانمندی استعداد: توانمندیهای استعداد، محرکههایی در جهت دستیابی سازمان به مزیت رقابتی از طریق یکپارچهسازی منابع و تولید استراتژیهای جدید با ارزشافزوده هستند (Grant, 1996; Pisano, 1994).
عملکرد سازمانی: عملکرد سازمانی شامل خروجی واقعی و یا نتایج حاصل از یک سازمان در برابر خروجی در نظر گرفتهشدهی آن (و یا مقاصد و اهداف) است (Richard, Devinney, Yip & Johnson, 2009).
تعهد سازمانی: تعهد سازمانی یک باور قوی در پذیرش اهداف و ارزشهای سازمان، تمایل به تلاش قابلتوجهی در جهت اهداف و ارزشهای سازمان و یک تمایل قوی برای حفظ عضویت در سازمان است (Mowday, Porter & Steers, 1982; Porter, Steers, Mowday & Boulian, 1974).