امروزه در محیط های درمانی کشورهای مختلف، شاهد عدم تمایل پرستاران به ادامه کار و درگیری با شغل های دوم غیر مرتبط با پرستاری، تمایل به ترک کار، درخواست بازنشستگی قبل از موعد، شکایت از حجم کار زیاد و کمبود نیروی انسانی بوده و در این میان در بخش های مراقبت های ویژه از جمله )CCUواحد مراقبت قلبی) و ICU(واحد مراقبت ویژه) و نیز در بخش های دیالیز و آنکولوژی (سرطان شناسی)، این مشکلات حادتر و میزان اضطراب و استرس از سایر بخش ها چشم گیر تر است (ساترلند و کوپر ،2000). تحقیقات نشان داده که رویارویی دایمی با بیماران، داشتن مسؤولیت سلامت انسان ها، انجام فرایندهای بالینی، مواجه با بیماران در حال احتضار، برخورد با موقعیت های اضطراری و اورژانس، می تواند باعث کاهش عملکرد مطلوب پرستاران شود و بر سلامتی روانی و جسمانی آنها تأثیر بگذارد ( گرینید، جیم و راگر، 2001).
پرستاران در مقابل محرک های محیطی، از خود پاسخهای روانی بروز می دهند که این پاسخها ممکن است سبب شود وظایف خود رابه خوبی انجام ندهند و راهنماییها را خوب متوجه نشوند. مسائل روانی پرستاران یک بیمارستان به طور مستقیم یا غیر مستقیم نه تنها در میزان رضایت بیماران آن بیمارستان از خدمات بهداشتی- درمانی مؤثر است، بلکه در مسیر بهبود جسمی–روانی آنان نیز تأثیر خواهد داشت ( گرینید، جیم و راگر، 2001)
اضطراب سلامت اختلال شناختی گسترده ای است که بصورت ادراک نادرست درباره علایم و تغییرات بدنی که نتیجه باورهای فرد در مورد بیماری یا سلامت است شکل می گیرد (سالکووسکیس و وارویک، 2000). در الگوهای شناختی- رفتاری، اضطراب سلامت از نگرانی و ترس مداوم نسبت به سلامت که به وسیله ارزشیابی نادرست هدایت می شود، تعریف می گردد (سالکووسکیس و وارویک، 2000) .
این الگوها بیانگر چندین شکل مهم از اضطراب سلامت هستند که شامل :
1) قاطعیت در مورد داشتن بیماری (پافشاری بر این باور که یک نفر دارای یک بیماری جدی است).
2) اشتغال ذهنی و نگرانی در مورد بدن (توجه بیش از حد روی احساس های بدنی و مشکلات بدن).
3) ترس در رابطه با بیماری (ترس از یک نفر که مبتلا به یک بیماری جدی است، یا در آینده به یک بیماری جدی مبتلا می شود (پاتریک و آسموندسون، 2009) .
می توان اضطراب سلامت را بر روی یک پیوستار در نظر گرفت که در یک انتهای پیوستار سطوح خفیف اضطراب سلامت قرار دارد که توسط بیشتر افراد تجربه می شود (تایلور و آسموندسون، 2004) . برای افرادی که در این انتها از طیف (سطوح خفیف) قرار می گیرند، اضطراب قابل تحمل است و با گذشت زمان برطرف می شود و افراد به طور سازگارانه، جویای توجه پزشکی برای درمان مشکل می شوند، یا می توانند برای اطمینان، به طور مکرر، راهنمایی پزشکی دریافت کنند (تایلور و آسموندسون، 2004) . در انتهای دیگر پیوستار شکل شدید اضطراب سلامت قرار دارد، مانند اضطراب بیماری و نیز به شکل شدیدتر نشانگان اختلال بدنی شکل (DSM-5، 2013). این شرایط اغلب به دنبال پافشاری برای داشتن یک بیماری جدی، علی رغم اطمینان داشتن از عدم بیماری است و می تواند منجر به ایجاد اختلالات مهمی شود (پاتریک ، آسموندسون، 2009) .
مطالعات همه گیر شناسی گزارش می کنند که بیشتر از 9% بیماران بستری در مراکز پزشکی درمانی، اضطراب سلامت را تجربه می کنند و شیوع آن در جمعیت عمومی بیشتر از 5% گزارش شده است (گریدز و بارسکی، 2004 ) . در رابطه با مدل شناختی – رفتاری، عوامل متعددی مانند پردازش شناختی اطلاعات و ارزشیابی شناختی نقش مهمی در ایجاد و حفظ اضطراب سلامت دارند (سالکووسکیس و وارویک ، 2000) . اطلاعات درونی نظیر حس های بدنی، نشانه های بدنی و فیزیکی، یا محرکهای بیرونی مرتبط با بیماری، (مانند شنیدن ابتلا یک دوست به بیماری)، دارای قدرت بالقوه برای فعال کردن شناخت معیوب در مورد سلامت و بیماری هستند. عوامل درونی و بیرونی منجر به اضطراب شدید در مورد سلامت شخصی و رفتارهای مرتبط با سلامت و تصمیم گیری و ادراک اطلاعات مرتبط با سلامت است (سالکووسکیس و وارویک ، 2000).
یکی از مشاغلی که به واسطه محیط کار در معرض ابتلا به اضطراب سلامت هستند پرستاری است و از طرفی در راستای راه کارهای ارتقاء سلامت، تمرکز روی مشاغل مرتبط با سلامت و هم چنین محیط کاری آنها، همان اهمیت توجه به بیماران را دارد ( گرینید، جیم و راگر، 2001).
محتوای نظریه شناختی که توسط بک (1976) مطرح شده است، بیان می کند که اضطراب سلامت و خود بیمار انگاری می تواند از سایر اختلالات به وسیله محتوای باورهای تخریبی ناشی از آن تفکیک گردد. افرادی که دچار اضطراب سلامت هستند سعی می کنند که نسبت به
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
تغییرات بدنی هشیار و حساس باشند. زمانی که شخص به طور ارادی به بدنش توجه زیادی داشته باشد، میزان ادراک و هیجان ها در وی افزایش پیدا می کند (بارسکی و همکاران، 2002). بسیاری از احساس ها مانند خارش، سرفه یا خمیازه کشیدن از نظر آنها دارای یک تفکیک بیمار گونه است که می تواند به وسیله توجه دیگران و واکنش های دیگران گسترش یابد (بارسکی و همکاران،2002) .
از سوی دیگر روش های مقابله با چنین تنش ها و تشویش های روانی و رویارویی با مشکل های کاری می تواند تا حدودی شرایط روانی محل کار را مساعدتر نماید.مدیریت هیجان ها به منزله فرایندهای درونی و بیرونی است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنش های عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف او بر عهده دارد و هرگونه اشکال و نقص در تنظیم هیجان ها می تواند فرد را در برابر اختلال های روانی همچون اضطراب و افسردگی آسیب پذیر سازد(گارنفسکی و کرایج، 2005).
به اعتقاد محققان چگونگی ارزیابی شناختی فرد در هنگام روبه رو شدن با حادثه منفی از اهمیت بالایی برخوردار است. سلامت روانی افراد ناشی از تعاملی دو طرفه میان استفاده از انواع خاصی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ها و ارزیابی درست از موقعیت تنش زا است (گارنفسکی و همکاران، 2003).
مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوه شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد (اوکسنر و گروس، 2004 و 2005). بعبارت دیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا برای آنها اطلاق می گردد.
کلونینجر در مدل عصبی_زیستی خود مطرح کرده است، که سامانه های سرشتی در مغز دارای سازمان یافتگی کارکردی و متشکل از سامانه های متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعال سازی، تداوم و بازداری رفتار در پاسخگویی به گروه های معین از محرک ها هستند.
بازداری رفتاری در پاسخ به محرک های تنبیه یا نبودن پاداش است. تفاوت های فردی در قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری،آسیب پرهیزی نامیده می شود. کلونینجر آسیب پرهیزی را به همراه دو بعد دیگر نوجویی و پاداش وابستگی که هر یک دارای چهار مقیاس فرعی هستند در قسمت سرشت معرفی کرد (کلونینجر، 1987 و 1991).
1-2– بیان مسأله
حرفه و شغل هر فرد نقش تعیین کننده در سلامت روان دارد. پرستاری از مشاغلی است که همواره با عوامل متعدد و تنش زای محیط کار رو به رو است. ماهیت این شغل به گونه ای است که با ترکیبی از نقش ها از طریق فعالیت های فنی، مهارتهای حرفه ای، روابط انسانی و احساس همدردیدر ارتباط است و هر کدام از این فعالیت ها نقش و مسئولیت زیاد را برای پرستار موجب می شود. افسردگی در زنان پرستار در اکثر موارد به علت رویدادهای تنش زای زندگی کاری بالا می باشد (مایرس و همکاران، 2005). مؤسسه ملی و بهداشت شغلی اعلام کرده است که از 130 شغل مورد بررسی، پرستاری رتبه 20 را در مراجعه به پزشک جهت مشکلات ناشی از عدم سلامت جسمانی و روانی کسب کرده اند (رافی ، 1387).بنابراین به نظر می رسد که بعلت حساس بودن مسئولیت های شغلی پرستاران و تعامل مداوم آنها با بیماران، پرستاران همواره در معرض مخاطرات بیماریهای جسمی و روانی و تنش های منفی قرار می گیرند(درخشان و صالحی،1384، میرصدری،1389). دربین آنان پرستاران شاغل در بخش های ویژه به دلیل شرایط خاص ناشی از محیط کار و بیماران ممکن است بیشترین استرس را تحمل نمایند. ازجمله عوامل تنش زای بخش ویژه می توان به مواردی همچون ارتباط کاری با سایر پرستاران و کارکنان تیم بهداشتی، ارتباط و مکالمه با بیمار و همراهان وی، سطح بالای دانش و مهارت مورد نیاز برای کار در این بخش، حجم کاری بالا، لزوم پاسخ سریع و بی درنگ پرستار به موقعیت های فوری، تماس مداوم با بیماران اورژانسی، مسئولیت سنگین مراقبت از بیماران بخشهای ویژه و در معرض قرار گرفتن مشاهده مستقیم مرگ بیماران اشاره کرد(مک گراس و همکاران، 2003). متخصصان سلامت گزارش کرده اند که پرستاران، نگرانی های جدی را در رابطه با ماهیت شغلی شان تجربه می کنند. آنها به واسطه تماس مداوم با بیماران و استفاده مکرر ازتجهیزات تیز همچون آمپول و غیره و تماس مستقیم با خون و مایعات بدن بیماران و مواد شیمیایی بیمارستان و داروهای پزشکی خطرناک از قبیل شیمی درمانی و غیره در معرض خطرهای جدی و نگرانی های مرتبط با سلامتی شان می باشند ( ریوجر و همکاران، 2007).
سلامت مفهوم پیچیده ای است که شامل قواعد و رشته های مختلف نظیر پرستاری، پزشکی، فلسفه و روانشناسی می شود که هرکدام از این اجزاء سعی در تعریف سلامت داشته اند .دامنه تعریف سلامت از تعریف کاملی که توسط سازمان جهانی بهداشت مبنی بر وضعیتی که سلامت کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است و نه فقط عدم داشتن بیماری، تا تعریف سنتی سلامت که محدود به نداشتن بیماری جسمی است، گسترده شده است ( ریوجر و همکاران، 2007).
یکی از ابعادی که سلامت روانشناختی را تحت تأثیر قرار می دهد، اضطراب است به طوری که امروزه اختلالات اضطرابی بیشترین شیوع را در دسته بندی اختلالات روانی دارند. میزان شیوع اختلالات اضطرابی در طول مراحل زندگی از 8% تا 29% دامنه دارد (مک گراس و همکاران، 2003). یکی از انواع اختلال های اضطراب، اضطراب سلامت است.
از سوی دیگر روش های مقابله با چنین تنش ها و تشویش های روانی و رویارویی با مشکلات کاری می تواند تا حدودی شرایط روانی محل کار را مساعدتر نماید.مدیریت هیجان ها به منزله فرایندهای درونی و بیرونی است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنش های عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف او بر عهده دارد و هرگونه اشکال و نقص در تنظیم هیجان ها می تواند فرد را در برابر اختلال های روانی همچون اضطراب و افسردگی آسیب پذیر سازد (گارنفسکی و کرایج، 2003).
به اعتقاد محققان چگونگی ارزیابی شناختی فرد در هنگام روبه رو شدن با حادثه منفی از اهمیت بالایی برخوردار است. سلامت روانی افراد ناشی از تعاملی دو طرفه میان استفاده از انواع خاصی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ها و ارزیابی درست از موقعیت تنش زا است (گارنفسکی و همکاران، 2003).
مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوه شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد (اوکسنر و گروس، 2004 و 2005). بعبارت دیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا برای آنها اطلاق می گردد.
بنابر اظهار اسپیلبرگر اضطراب یک حالت هیجانی ناخوشایند است، که با نگرانی، تنش و بیم شناخته می گردد.
پشتکار به معنایی استقامت در حالت خستگی و ناامیدی است (ماداگا و هانسن،2007). هر یک از ابعاد سرشت و منش در یک دستگاه (شبکه) تعاملی، جریان سازگاری و تطابق تجربه های زندگی را راه اندازی و هدایت می کند. آمادگی ابتلا به اختلال های هیجانی و رفتاری از چگونگی عملکرد این دستگاه تعاملی اثر می پذیرد(کاویانی ، 1386).
جیانگ ، ساتو، هارا، تاکی دمی، اوزاکی،یامادا (2003). در پژوهشی به بررسی رابطه بین اضطراب صفت، شخصیت و خستگی بر اساس پرسشنامه سرشت و منش پرداختند، نتایج نشان داد که هر دو اضطراب صفت و حالت با بسیاری از گروهها از جمله از بعد سرشت، آسیب پرهیزی با اضطراب صفت رابطه دارد.